عصیانترین میعادها
شاعر عبداله خدابنده
🌱🍒من از افسانه ای دور و ز خاطر رفته میایم.
من از اعماق دور قصه و افسانه میایم
من از افسانهای بس دور و غمگین،
رنگ و رو رفته ،،
غریب از خانه میایم
پر از تلخم،
پراز اشکم
ولی بر هر زبان ،
قانونِ بی چنگم،
پراز شورم ، پراز شعرم
پراز آواز وآهنگم..
میان خلوت هر قصه گوی کودکی مشتاق
طوفانم، چه بیرنگم ،
بیادت سخت میپیچم..
خوش و مستانه میایم
بیا تا داستان این شب و این قصه را
در خلوتت، جاری شوم امشب🌱🍒
🌱🍒من از افسانه ای دور و ز خاطر رفته میایم.
من از اعماق دور قصه و افسانه میایم
من از افسانهای بس دور و غمگین،
رنگ و رو رفته ،،
غریب از خانه میایم
پر از تلخم،
پراز اشکم
ولی بر هر زبان ،
قانونِ بی چنگم،
پراز شورم ، پراز شعرم
پراز آواز وآهنگم..
میان خلوت هر قصه گوی کودکی مشتاق
طوفانم، چه بیرنگم ،
بیادت سخت میپیچم..
خوش و مستانه میایم
بیا تا داستان این شب و این قصه را
در خلوتت، جاری شوم امشب🌱🍒
۱۲.۸k
۰۷ مرداد ۱۴۰۱