صحنه آخر

صحنه آخر

شاعری حس عجیبیست که در بر دارم
خودکشی مرگ غریبیست که در سر دارم

گفته بودم بروی بی تو تلف خواهم شد
غیر این قتل مگر کار مهمتر دارم!

به تماشای تو انگار خدا آمده است
گله از دست تو در صحنه آخر دارم

حق من بود که یک لحظه نگاهم بکنی
عشق حقیست که من دارم و کمتر دارم

تو به کوتاهی این فاصله ها میخندی
من به کوتاهی این فاصله باور دارم

#حسین_حیدری"رهگذر"

۱۳۹۷/۳/۴

از مجموعه اشعار "مرتــــد"

https://telegram.me/Heidari_official2
دیدگاه ها (۱)

دو نیم گمشدهوقتی دلم برای تو دل دل نمی کند؛یعنی که دست عشق ت...

جرمِ دستانِ تو این بودڪــه از دســــــتم داد...!#حسین_حیدری"...

حالت چشم توای که از رفتن خود قلب تو را لرزاندممن چه کردم که ...

وابسته بر نگاه شقایق شدن بد استدرگیر خیرگی به دقایق شدن بد ا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط