پارت ⁹
پارت ⁹
پرش زمانی به کنار دریاچه ی سفید
ویو ا.ت
خدمتکار کیم کمکم کرد تا به ان مکان برسم الان خیلی وقته منتظر تهیونگ جعر چه زود پسر خاله دختر خاله شدم منظورم شاهزاده بود
خدمتکار کیم:(قیافه ی پشیمونی رو در نظر بگیرید) بانوی من دارید با خودتون حرف میزنید؟خدا بهتون عقل بده واقعا من موندم چطوری تا این قسمت مسابقه رو امدی فکر کن تو اینی انایی که باختن چی بودن...هعی خدا ببین به کیا عقل دادی و ندادی
ا.ت:(پوکر)یااااا دارم برا این نویسنده زر میزنم دیگه
خدمتکار کیم:نویسنده کیه؟😂
نویسنده(پکی):اسکل تو فقط صدامو میشنوی
ا.ت:عه ناموسن
نویسنده(پکی):نه فانوصن
اوت:بل بل
خدمتکار کیم:بسته دیگه زر نزن با همون نویسندت الان شاهزاده میاد کلانی بیخیال برگشت و تو میشه
ا.ت:من به این خوبی
نویسنده:اعتماد به سقفت تو حلقم
نویسنده:زر نزنیدددددد ادامه ی فیک و بنویسم
ویو تهیونگ
خیلی خوب وقتشه که راه بیوفتم
سریع از قصر فرار کردم و به سمت دریاچه ی سفید حرکت کردم
وقتی رسیدم ا.ت رو با یه خدمتکار دیدم
ا.ت:تهیونگگگگگگ(بای بای میکنه)
وقتی رسیدم بهش تا.ت بهم توضیح داد که چرا این خانم امدن
تهیونگ:ا.ت باید همه کار انجام بدی تا ملکه بشی
ا.ت:تهیونگااااا اخه چطوریییی من و نگا کن من یه دختر مشنگ خنگه بدون مُخَم
خدمتکار کیم:این یه بار و درست گفت
ا.ت:(پوکررررر)ممنوننن
تهیونگ:خوب خوب آروم باشید اول ببینید من نقشه دارم باید...
ادمین پکی
کلا کرم ریختن تو وجودمه😂♥️🤝🏻
پرش زمانی به کنار دریاچه ی سفید
ویو ا.ت
خدمتکار کیم کمکم کرد تا به ان مکان برسم الان خیلی وقته منتظر تهیونگ جعر چه زود پسر خاله دختر خاله شدم منظورم شاهزاده بود
خدمتکار کیم:(قیافه ی پشیمونی رو در نظر بگیرید) بانوی من دارید با خودتون حرف میزنید؟خدا بهتون عقل بده واقعا من موندم چطوری تا این قسمت مسابقه رو امدی فکر کن تو اینی انایی که باختن چی بودن...هعی خدا ببین به کیا عقل دادی و ندادی
ا.ت:(پوکر)یااااا دارم برا این نویسنده زر میزنم دیگه
خدمتکار کیم:نویسنده کیه؟😂
نویسنده(پکی):اسکل تو فقط صدامو میشنوی
ا.ت:عه ناموسن
نویسنده(پکی):نه فانوصن
اوت:بل بل
خدمتکار کیم:بسته دیگه زر نزن با همون نویسندت الان شاهزاده میاد کلانی بیخیال برگشت و تو میشه
ا.ت:من به این خوبی
نویسنده:اعتماد به سقفت تو حلقم
نویسنده:زر نزنیدددددد ادامه ی فیک و بنویسم
ویو تهیونگ
خیلی خوب وقتشه که راه بیوفتم
سریع از قصر فرار کردم و به سمت دریاچه ی سفید حرکت کردم
وقتی رسیدم ا.ت رو با یه خدمتکار دیدم
ا.ت:تهیونگگگگگگ(بای بای میکنه)
وقتی رسیدم بهش تا.ت بهم توضیح داد که چرا این خانم امدن
تهیونگ:ا.ت باید همه کار انجام بدی تا ملکه بشی
ا.ت:تهیونگااااا اخه چطوریییی من و نگا کن من یه دختر مشنگ خنگه بدون مُخَم
خدمتکار کیم:این یه بار و درست گفت
ا.ت:(پوکررررر)ممنوننن
تهیونگ:خوب خوب آروم باشید اول ببینید من نقشه دارم باید...
ادمین پکی
کلا کرم ریختن تو وجودمه😂♥️🤝🏻
۱۴.۹k
۱۲ اسفند ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.