پارت ۲۶زندگی با بی تی اس 💜
پارت ۲۶زندگی با بی تی اس 💜
جین منو برد تو پذیرایی کمکم تا رو مبل بشینم
کوک تا منو دید گفت : چیشده از جنگ برگشتی
جیهوپ : چه اتفاقی افتاد
شوگا : خرابکاری هاتون کار دستت داد
جیمین : کشته ندادید
تهیونگ : این اینجوری شد نامجون و از دست دادیم
من : کشته ندادیم فقط کوزت داره اشپزخونه رو تمیز میکنه
اعضا : کوزت کجا بود
جین : چرا انقدر خنگید نامجونو میگه دیگه
اعضا : اهان
جیمین : کوزت کارت تموم شد خونه رو جارو بکش
نامجون از اشپزخونه داد زد : ببند دهنتو اولاً کوزت دختره من پسرم دوما خودت خونه رو جارو کن
تهیونگ : از کی تا حالا کوزت دستور میده
من که از خنده داشتم منفجر میشدم گفتم : بس کنید بچه رو اذیت نکنین
کوک : بچه! یه سوال الان تو چند سالته
من : ۲۲ سالمه
کوک : خب نامجون ۲۷ سالشه چطور نامجون الان بچس
من : اااااا اه حالا ول کن دیگه یه چی گفتم
کوک : اوکی محض اطلاعات عمومی گفتم
من : اطلاعات عمومی ! داداش کجای کاری من حتی میدونم الان شماها لباس زیرتون چه رنگیه
کوک : خب برا تهیونگ چه رنگیه
من : خب معلومه سفید
تهیونگ از خنده وسط اتاق افتاده بود
کوک : اشتباه گفت
تهیونگ : نه درست گفت
کوک : نه اینجوری قبول نیست تهیونگ بیا ببینم
تهیونگ : کجا ببام
کوک : تو اتاق
تهیونگ: برا چی
کوک : چک کنم
تهیونگ چی رو
کوک : لباس زیرتو ببینم سوگول درست گفته یا نه
تهیونگ : چی خلی
کوک : حرف نباشه
تهیونگ : یعنی.....
قبل از اینکه تهیونگ حرفشو کامل کنه کوک از گوشاش گرفت و بردتش تو اتاق و در رو بست
پشمای بقیه اعضا ریخته بود
نامجون از اشپزخونه اومد بیرون یه نگاه به قیافه اعضا
یه نگاه به من که از شدت خنده از رو مبل افتاده بودم زمین کرد
یه دفعه کوک داد زد
کوک : این امکان نداره لعنتییییی از کجا میفهمی
از اتاق اومد بیرون روبه من گفت
کوک : راستشو بگو از کجا فهمیدی نکنه
من : نهههههههه
کوک : پس چی
من : هنوز ما ارمی ها رو نشناختین
کوک : خب برا نامجون چه رنگیه
نامجون : چی چه رنگیه
کوک : لباس زیرت
نامجون : به لباس زیر من چیکار دارید
کوک : زود جواب بده
من : سبز
با گفتن این کلمه جین و جیمین و جیهوپ و تهیونگ و شوگا از خنده پخش زمین شدن
کوک نامجونو کشوند تو اتاق بعد از پنج دقیقه اومد بیرون
کوک : شما ارمیا دیگه چه موجوداتی هستین
من : همینیم که هست
کوک : برا جین چه رنگیه
من : واقعا بگم
کوک : اره
من : روم نمیشه
کوک : چرا چیه مگه لباس زیر نداره
جین کوک رو چپ چپ نگاه کرد و گفت
جین : هی
من : نه نه نه لباس زیر داره ولی رنگش صورتیه
اعضا : چییییی صورتی
جین : چیه مگه رنگ مورد علاقمه
جیمین : بگو دروغ میگه هیونگ اخه صورتی
اندفعه فقط کوک نرفت کل اعضا جین و بلند کردن و بردن تو اتاق
کوک : بکش پایین
جین : .......
جیهوپ : شلوارتو بکش پایین
جین منو برد تو پذیرایی کمکم تا رو مبل بشینم
کوک تا منو دید گفت : چیشده از جنگ برگشتی
جیهوپ : چه اتفاقی افتاد
شوگا : خرابکاری هاتون کار دستت داد
جیمین : کشته ندادید
تهیونگ : این اینجوری شد نامجون و از دست دادیم
من : کشته ندادیم فقط کوزت داره اشپزخونه رو تمیز میکنه
اعضا : کوزت کجا بود
جین : چرا انقدر خنگید نامجونو میگه دیگه
اعضا : اهان
جیمین : کوزت کارت تموم شد خونه رو جارو بکش
نامجون از اشپزخونه داد زد : ببند دهنتو اولاً کوزت دختره من پسرم دوما خودت خونه رو جارو کن
تهیونگ : از کی تا حالا کوزت دستور میده
من که از خنده داشتم منفجر میشدم گفتم : بس کنید بچه رو اذیت نکنین
کوک : بچه! یه سوال الان تو چند سالته
من : ۲۲ سالمه
کوک : خب نامجون ۲۷ سالشه چطور نامجون الان بچس
من : اااااا اه حالا ول کن دیگه یه چی گفتم
کوک : اوکی محض اطلاعات عمومی گفتم
من : اطلاعات عمومی ! داداش کجای کاری من حتی میدونم الان شماها لباس زیرتون چه رنگیه
کوک : خب برا تهیونگ چه رنگیه
من : خب معلومه سفید
تهیونگ از خنده وسط اتاق افتاده بود
کوک : اشتباه گفت
تهیونگ : نه درست گفت
کوک : نه اینجوری قبول نیست تهیونگ بیا ببینم
تهیونگ : کجا ببام
کوک : تو اتاق
تهیونگ: برا چی
کوک : چک کنم
تهیونگ چی رو
کوک : لباس زیرتو ببینم سوگول درست گفته یا نه
تهیونگ : چی خلی
کوک : حرف نباشه
تهیونگ : یعنی.....
قبل از اینکه تهیونگ حرفشو کامل کنه کوک از گوشاش گرفت و بردتش تو اتاق و در رو بست
پشمای بقیه اعضا ریخته بود
نامجون از اشپزخونه اومد بیرون یه نگاه به قیافه اعضا
یه نگاه به من که از شدت خنده از رو مبل افتاده بودم زمین کرد
یه دفعه کوک داد زد
کوک : این امکان نداره لعنتییییی از کجا میفهمی
از اتاق اومد بیرون روبه من گفت
کوک : راستشو بگو از کجا فهمیدی نکنه
من : نهههههههه
کوک : پس چی
من : هنوز ما ارمی ها رو نشناختین
کوک : خب برا نامجون چه رنگیه
نامجون : چی چه رنگیه
کوک : لباس زیرت
نامجون : به لباس زیر من چیکار دارید
کوک : زود جواب بده
من : سبز
با گفتن این کلمه جین و جیمین و جیهوپ و تهیونگ و شوگا از خنده پخش زمین شدن
کوک نامجونو کشوند تو اتاق بعد از پنج دقیقه اومد بیرون
کوک : شما ارمیا دیگه چه موجوداتی هستین
من : همینیم که هست
کوک : برا جین چه رنگیه
من : واقعا بگم
کوک : اره
من : روم نمیشه
کوک : چرا چیه مگه لباس زیر نداره
جین کوک رو چپ چپ نگاه کرد و گفت
جین : هی
من : نه نه نه لباس زیر داره ولی رنگش صورتیه
اعضا : چییییی صورتی
جین : چیه مگه رنگ مورد علاقمه
جیمین : بگو دروغ میگه هیونگ اخه صورتی
اندفعه فقط کوک نرفت کل اعضا جین و بلند کردن و بردن تو اتاق
کوک : بکش پایین
جین : .......
جیهوپ : شلوارتو بکش پایین
۱۰۱.۰k
۲۷ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.