دلتنگم

دلتنگم..،
جوری که انگار
هیچکس جز من در دنیا نیست..
شبهایم از چشم ماه پنهان مانده،
و روزهایم از آسمان!
آرزوهایم ،
اندازه ی عمرم نیست...
.
انگار روزگارم
گره کور خورده ،
و پشتِ هم
سنگ بالا میاورد!
سنگهایی که پیشِ پایم می افتند
و باعثِ سقوطِ رویاهایم میشوند!

از سیاه چالِ زمستان در آمده ام،
تا چشم کار میکند، آسمان است!
ولی با فکرِ پرواز
بهار ، قفسم میشود..!

دلگیرم ،
از آینه ی کوچکِ رویِ میز
که هر بار به آن نگاه میکنم
زنی سرزنش را ،
چون سیلیِ دردناکی به صورتم میکوبد،

فریاد میزند،
و با خشم میپرسد:
از خودت چه میخواهی؟!!!
و منِ دلتنگ ،
بی رمق ،
زمزمه میکنم:
آزادی...!!!
آزادی...
آزادی..
دیدگاه ها (۲)

:-(

ﺍﻏﻠﺐ ﮐﻪ ﺷﺮﻭﻉ ﻣﯽ ﺷﻮﺩﯾﮏ ﻋﺎﺷﻘﺎﻧﻪﻗﺴﻢ ﻣﯽ ﺧﻮﺭﯾﻢﻗﺴﻢِ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﻣﺎﻧﺪﻥ ﺗ...

بین خودمان بماند...اگر از رفتن هانیامدن هاو نبودن هایش بگذری...

این روزهادر اسارت دستان سکوت به سر می برم و تازیانه های غم ب...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط