تو تمام خودت را اینجا جا گذاشته ای!
تو تمام خودت را اینجا جا گذاشته ای!
دستهایت زیر سر من جا مانده است
و انگشتهایت لابه لای موهایم می دوند
عطرت از پیراهنم خیال پریدن ندارد،
مثل پرنده ای سپید روی شانه هایم نشسته است نمیرود،
نمی پرد،
بگو چه کنم ؟
عکس چشمهایت در انعکاس چشمانم نقش بسته است
و پاهایت با من هر روز تمام خیابان را قدم می زنند..
چگونه می توانی باز نگردی؟!
سایه لبهایت در سایه روشن نور چراغ خواب
روی لبهایم افتاده است
و طعم بوسه هایت هنوز از روی لبهایم نرفته است..
صدایت جا مانده در گوشهایم
مثل ترانه ای زیبا در گوشم می پیچد؛ دوستت دارم..
خاطره هایت در سرم راه می روند
تو خودت را در آغوش من، جا گذاشته ای
کی برای بردن خودت باز خواهی گشت؟
دستهایت زیر سر من جا مانده است
و انگشتهایت لابه لای موهایم می دوند
عطرت از پیراهنم خیال پریدن ندارد،
مثل پرنده ای سپید روی شانه هایم نشسته است نمیرود،
نمی پرد،
بگو چه کنم ؟
عکس چشمهایت در انعکاس چشمانم نقش بسته است
و پاهایت با من هر روز تمام خیابان را قدم می زنند..
چگونه می توانی باز نگردی؟!
سایه لبهایت در سایه روشن نور چراغ خواب
روی لبهایم افتاده است
و طعم بوسه هایت هنوز از روی لبهایم نرفته است..
صدایت جا مانده در گوشهایم
مثل ترانه ای زیبا در گوشم می پیچد؛ دوستت دارم..
خاطره هایت در سرم راه می روند
تو خودت را در آغوش من، جا گذاشته ای
کی برای بردن خودت باز خواهی گشت؟
۴.۶k
۱۱ دی ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.