مـرا اجبار کـردی تــا بمــانمگمان کردی که زوری میتوانمولـی از زور تـو تنها شکـسـتمببین مثل ربات اینجا نشستمنپرس ازمن چراغمگین وسردیخـودت بر ماندنم اصـرار کردی