من همونم که یه روز -فرهاد

من همونم که یه روز می خواستم دریا بشم
می خواستم بزرگترین دریای دنیا بشم
آرزو داشتم برم تا به دریا برسم شبو آتیش بزنم تا به فردا برسم
اولش چشمه بودم زیر آسمون پیر
اما از بخت سیاه راهم افتاد به کویر چشم من
چشم من به اونجا بود پشت اون کوه بلند
#شعر #عاشقانه #حمایت_کنید
دیدگاه ها (۲)

بیاین سخت نگیریم و لذت ببریم!... حالا هرجور میخواد باشه نفسی...

ای دایرت المعارف زیبایی!!!#عاشقانه #شعر #خاص #مخاطب #زندگی #...

رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد ، دلشوره ی ما بود، دل آرام ...

#رویای #جوانی #پارت-۶خیلی عصابم خورد شد . یونگی اومد و گفت :...

انشا درخواستی

رمان

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط