۱۳ ...پایان غمگین ...پارت آخر
..
اونها رو منتقل کردن به بیمارستان . کوک به هوش آمد.
کوک . ات ... ات ..خوبه ..مگه نه !!؟.؟..اوم زنده هست ...بهم قول داده بود .....با بغض شدید .،
تهیونگ .... سرش رو انداخته پایین ...
کوک سریع بلند میشه و میگه باید اگه ات مرده باشه جسدش رو ببینه ....
کوک . ببین من اصلا نیستم داری بهم دروغ میگی من میدونم اتم زنده اگه زنده نیست مدرک نشونم بده ... اون زنده هست و من رو ترک نمیکنه اون بهم قول داده .... با گریه و فریاد ...یونگی جلوش رو میگیره .... بقیه دارن برمیگردن بیمارستان که یهو ..کوک میشنوه گفتن که ...
راننده آمبولانس و پرستار اورژانسی ... خانم یول ... این جسد ها رو باید ببریم سرد خونه اما راه ترافیک هست و بوی کثافتش حالمون رو به هم میزنه بزاریم تو اینجا تو سرد خونه ؟؟
خانم یول ... دکتر هست ..... باشه .. بزارید تو اون سرد خونه ...
کوک دنبال اونها میره و یهو دست ات رو میبینه چون ات رو ناخون هاش اسم کوک رو کاشت کرده بود بود یعنی رو ناخون هاش اسم کوک نوشته شده بود ...
کوک سریع میره و روش رو باز میکنه و بدن سرد و یخ ات رو بغل میکنه گریه میکنه ....
و از حال میره ...دوماه بعد
اعضا
کوک هنوزم حالش خوب نیست .. اون خیلی زیاد شکسته شده .. اونم میخواست خودکشی کنه اما به خاطر ارمی ها نکرد ....و حالش زیادی خوب نیست ...
واسه اینکه ما هم ناراحت نشیم لبخند فیک و بغض داری میزنه ... خیلی معلومه ناراحته ..
کوک از اون موقع افسردگی گرفته همهی کنسرت هاو اهنگ ها و فیلم های ات رو نگاه میکنه و گریه میکنه .....اون اصلا حالش خوب نبود ...
دنیا کوتاهه خیلی ها میان و میرن .. بعضی ها باعث تغییر ات زیادی میشن و آدمای اطرافشون رو تغییر میدن .. بعضیا بدون توجه از بین میرن ...و درد زیادی با مرگ خودشون به دیگران تحمیل میکنن ...
تو نمیدونستی...اجبار به رها کردن دردی بیشتر از رها
"
شدن داره...من توی این اجبار میسوختم...اما کاش فراموش
نمیکردی که من با قلبم به چشمهات قسم خورده بودم
بچه ها الان نوشتم . اینم از پایان غمگین توم شد و منتظر پایان خوب باشید ...
فعلا دستم درد میکنه دیگه نمی نویسم فردا باز میزارم ❤😁👋👋👋
اونها رو منتقل کردن به بیمارستان . کوک به هوش آمد.
کوک . ات ... ات ..خوبه ..مگه نه !!؟.؟..اوم زنده هست ...بهم قول داده بود .....با بغض شدید .،
تهیونگ .... سرش رو انداخته پایین ...
کوک سریع بلند میشه و میگه باید اگه ات مرده باشه جسدش رو ببینه ....
کوک . ببین من اصلا نیستم داری بهم دروغ میگی من میدونم اتم زنده اگه زنده نیست مدرک نشونم بده ... اون زنده هست و من رو ترک نمیکنه اون بهم قول داده .... با گریه و فریاد ...یونگی جلوش رو میگیره .... بقیه دارن برمیگردن بیمارستان که یهو ..کوک میشنوه گفتن که ...
راننده آمبولانس و پرستار اورژانسی ... خانم یول ... این جسد ها رو باید ببریم سرد خونه اما راه ترافیک هست و بوی کثافتش حالمون رو به هم میزنه بزاریم تو اینجا تو سرد خونه ؟؟
خانم یول ... دکتر هست ..... باشه .. بزارید تو اون سرد خونه ...
کوک دنبال اونها میره و یهو دست ات رو میبینه چون ات رو ناخون هاش اسم کوک رو کاشت کرده بود بود یعنی رو ناخون هاش اسم کوک نوشته شده بود ...
کوک سریع میره و روش رو باز میکنه و بدن سرد و یخ ات رو بغل میکنه گریه میکنه ....
و از حال میره ...دوماه بعد
اعضا
کوک هنوزم حالش خوب نیست .. اون خیلی زیاد شکسته شده .. اونم میخواست خودکشی کنه اما به خاطر ارمی ها نکرد ....و حالش زیادی خوب نیست ...
واسه اینکه ما هم ناراحت نشیم لبخند فیک و بغض داری میزنه ... خیلی معلومه ناراحته ..
کوک از اون موقع افسردگی گرفته همهی کنسرت هاو اهنگ ها و فیلم های ات رو نگاه میکنه و گریه میکنه .....اون اصلا حالش خوب نبود ...
دنیا کوتاهه خیلی ها میان و میرن .. بعضی ها باعث تغییر ات زیادی میشن و آدمای اطرافشون رو تغییر میدن .. بعضیا بدون توجه از بین میرن ...و درد زیادی با مرگ خودشون به دیگران تحمیل میکنن ...
تو نمیدونستی...اجبار به رها کردن دردی بیشتر از رها
"
شدن داره...من توی این اجبار میسوختم...اما کاش فراموش
نمیکردی که من با قلبم به چشمهات قسم خورده بودم
بچه ها الان نوشتم . اینم از پایان غمگین توم شد و منتظر پایان خوب باشید ...
فعلا دستم درد میکنه دیگه نمی نویسم فردا باز میزارم ❤😁👋👋👋
۱۵.۷k
۳۰ دی ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.