یکنفس بی یاد جانان بر نمیآید مرا
یکنفس بی یاد جانان بر نمیآید مرا
ساعتی بی شور ومستی سرنمیآید مرا
سربسر گشتم جهانرا خشک وتر دیدم بسی
جز جمال او به چشم تر نمی آید مرا
هم محبت جان ستاندهم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا برسر نمی آید مرا
جان بخواهم داد آخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمیآید مرا
تا نفس دارم نخواهم داشت دست از عاشقی
یکنفس بی عیش و عشرت سر نمیآید مرا
غیر وصف عاشق ومعشوق وحرف عشق فیض
درّی از دریای فکرت بر نمیآید مرا
گرسخن گویم دگر ازعشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا
#فیض_کاشانی
ساعتی بی شور ومستی سرنمیآید مرا
سربسر گشتم جهانرا خشک وتر دیدم بسی
جز جمال او به چشم تر نمی آید مرا
هم محبت جان ستاندهم محبت جان دهد
بی محبت هیچ کاری بر نمی آید مرا
شربت شهد شهادت کی بکام دل رسد
ضربتی از عشق تا برسر نمی آید مرا
جان بخواهم داد آخر در ره عشق کسی
هیچ کار از عاشقی خوشتر نمیآید مرا
تا نفس دارم نخواهم داشت دست از عاشقی
یکنفس بی عیش و عشرت سر نمیآید مرا
غیر وصف عاشق ومعشوق وحرف عشق فیض
درّی از دریای فکرت بر نمیآید مرا
گرسخن گویم دگر ازعشق خواهم گفت و بس
جز حدیث عشق در دفتر نمی آید مرا
#فیض_کاشانی
۲.۳k
۲۷ دی ۱۳۹۹
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.