"عشق به توان چند؟"
P17
ویو هانا
با سردرد بدی بیدار شدم
یهو دیدم دست جونگکوک دورمه
+چی؟
یه ذره تکون خوردم تا بلکه دستشو برداره
-اوممم انقدر وول نخور
+جونگکوک معلوم هست داری چیکار میکنی؟
-بخواب
+نمیخوام پاشووو
-ساعتو دیدی؟ ۴ صبحه الان چرا بیدارشم
+مثل اینکه تو متوجه نیستی
-نه اتفاقا تو متوجه نیستی
+چی میگی متوجه چی؟
-آخخخخ دختر کوچولو خنگ یعنی نفهمیدی عاشقت شدم
+چی؟ (تعجب)
-عاشقتممم
+اصلا شوخیه خوبی نیست
-شوخی نبود
+امکان ندارهه یعنی چی؟
-همینی که هست میخوای بخواه نمیخوای هم بخواه
+باورم نمیشه
-منم اولش باورم نمیشد
+چیو؟
-اینکه عاشقت بشم
+امم
-تو چی؟
+نمیدونم
یهو با ذوق پاشد که پتو از روش افتاد
-یعنی دوسم داری؟
+جیغغغغ چرا پیراهن ندارییی
-عادت ندارم با لباس بخوابم
+اوفف
-خوابت میاد؟
+آره
-پس بخوابیم
+بخوابیمممم؟ نه عسیسم تو روی کاناپه میخابی
-یااا چراا
+فکر کنم دلیلشو بهتر بدونی
-پس من برم
+بالشتم بردار بی زحمت
-برم؟
+برو
-میرماا
+برو میگم
-باشه حالا که تو میخوای میرم
+به سلامت
رفت روی کاناپه خوابید
-آخ آخ از الان درد شروع شد
خندم گرفته بود ولی حفظ ظاهر کردمو نخندیدم
+شب بخیر
یهو برگشت نگام کرد
-بخواب بخواب منم وقتی خوابیدی یواشکی میام رو تخت
نشسته رو تخت پریدم
+نه نه نهههه نیاااا
-میاممم
+نه
-ها هاااا میامم
+خوشت میاد اذیتم کنییی
-آره کیوت میشیی..خوردنی میشی
پالشتمو پرت کردم سمتش که روی هوا گرفت
+الان منظورت از خوردنی چیهه؟
-جونننن
+خفه شوو
-نچ
+اصلا من میخوابم
خواستم بخوابم که دیدم بالشت ندارم
+هییی بالشتمو پرت کن بده
-خب خودت بیا بگیرش
+اوف
-چیه نکنه میترسی
بلند شدم رفتم سمتش بالشتم تو بغلش بود
+بده
یهو بالشتمو پرت کرد گوشه اتاق
دستمو گرفت انداختم رو کاناپه و روم خیمه زد
-عاشقتم خب
به لبا#م خیره شد
-اجازه هست؟
نمیدونم چم شده بود ولی گفتم
+آ..آره
یهو لبا#مو بوسید
با ولع و وحشیانه میخورد
+اومم
پارت بعدی
لایک : 10
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.