ما دو پیرهن بودیم

ما دو پیرهن بودیم
بر یک بند
یکی را
باد برد
یکی را
باران هر روز
خیس می کند...
دیدگاه ها (۱۲)

تو را آن گونه می‌خواهم که باغی باغبانش راشبیه مادر پیری که م...

من آنقدر این روزها شیرین عقل شده ام که متوجه نمیشوم کسی که ل...

اگر کسی برای ما بسیار ارزشمند باشد،باید این راز را از او پنه...

اگر صاحب پسری شوم به او یاد خواهم داد چطور در مدرسه از حق و ...

خانه ها و پل و جنگل زیبا در باران و باد

...آذرماه، چه زود آمدیی؟ با آن نفس‌های سردبا خودت خاطره‌ها ر...

درود. دیروز باد از مدت ها یه تولد خیلی خوب رفتم و واقعا بهم ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط