پارت نود وهشت
#پارت نود وهشت
امیر علی : تو خیابون که داشتم با رهام راه می رفتم چشمم به یه گل فروش افتاد رفتم ویه دست گل رُز برداشتم وبو کردم
رهام : به به
- اگه واسه رُز گل بخرم ناراحت نمیشه
رهام : نه رُز عاشقه گله پیشنهاد میدم یه گلدون براش بگیری
- حالا دفه ای بعد گلدون می گیرم
پول گل ها رو دادم به پیرمرد گل فروش ورفتیم سوار ماشین شدیم
رهام : ترکیدم امیر علی اجب رستورانی بود
- رهام امتحانات شروع شده یه مدت کم پیدا میشم ببخش داداش تو کارای مراسمت نمی تونم کمکت کنم
رهام : اشکالی نداره وقتی خواهرم نمیاد از تو چه انتظاری دارم
- چرا نمیاد ؟ بخاطر درساش؟
رهام : نه بخاطر اینکه امیر حسین یه روزی رها رو می خواسته
- اها...گذشته دیگه
رفتم تو فکر گوشیم زنگ می خورد جواب ندادم هستی بود رهام متوجه شده بود ولی به روی خودش نمی آورد
ول کن نبود جواب دادم
- الو
هستی : امیر علی زنت اومد اینجا
خندید انگار آب یخ روم خالی کردن
- خوب
هستی : دوست داره ما زودتر عروسی کنیم .
گوشی رو قطع کردم چون رسیدیم رهام پیاده شد ورفت ولی متوجه حالم بود حتما صدای هستی رو شنیده بود رفتم خونه نگاهم رو دسته گل موند پیاده شدم ورفتم تو خونه فضای گرم اونجا بهم آرمش می دادکنار بخاری نشستم احساس می کردم رو سینم یه چیز سنگین گذاشتن
- کی اومدی مامان
- نمی دونم
مامان متعجب نگام کرد وگفت : برو بالا بخواب خسته ای
- میرم
مامان رفت بیشتر چراغ ها خاموش بود .
رفتم آشپزخونه ازبسته ای قرص یه کدئین دراوردم وخوردم
- خوبی
لیوانو گذاشتم رو کانتر ونگاش کردم
- خوبم خیلی خوب
متعجب نگام کرد
امیر علی : بیا بالا کارت دارم
رفتم بالا وتو سالن نشستم تا رُز اومدوبا فاصله ای دومبل ازم دور نشست
- دلیل این کارت چی بود ؟!
رُز: کدوم کار؟!
- می دونی چی رو میگم
رُز:خوب چی متوجه نمیشم
- دلیل دیدنت با هستی
خیلی ریلکس گفت : چون می خوام زودتر به عشقت برسی
امیر علی : تو خیابون که داشتم با رهام راه می رفتم چشمم به یه گل فروش افتاد رفتم ویه دست گل رُز برداشتم وبو کردم
رهام : به به
- اگه واسه رُز گل بخرم ناراحت نمیشه
رهام : نه رُز عاشقه گله پیشنهاد میدم یه گلدون براش بگیری
- حالا دفه ای بعد گلدون می گیرم
پول گل ها رو دادم به پیرمرد گل فروش ورفتیم سوار ماشین شدیم
رهام : ترکیدم امیر علی اجب رستورانی بود
- رهام امتحانات شروع شده یه مدت کم پیدا میشم ببخش داداش تو کارای مراسمت نمی تونم کمکت کنم
رهام : اشکالی نداره وقتی خواهرم نمیاد از تو چه انتظاری دارم
- چرا نمیاد ؟ بخاطر درساش؟
رهام : نه بخاطر اینکه امیر حسین یه روزی رها رو می خواسته
- اها...گذشته دیگه
رفتم تو فکر گوشیم زنگ می خورد جواب ندادم هستی بود رهام متوجه شده بود ولی به روی خودش نمی آورد
ول کن نبود جواب دادم
- الو
هستی : امیر علی زنت اومد اینجا
خندید انگار آب یخ روم خالی کردن
- خوب
هستی : دوست داره ما زودتر عروسی کنیم .
گوشی رو قطع کردم چون رسیدیم رهام پیاده شد ورفت ولی متوجه حالم بود حتما صدای هستی رو شنیده بود رفتم خونه نگاهم رو دسته گل موند پیاده شدم ورفتم تو خونه فضای گرم اونجا بهم آرمش می دادکنار بخاری نشستم احساس می کردم رو سینم یه چیز سنگین گذاشتن
- کی اومدی مامان
- نمی دونم
مامان متعجب نگام کرد وگفت : برو بالا بخواب خسته ای
- میرم
مامان رفت بیشتر چراغ ها خاموش بود .
رفتم آشپزخونه ازبسته ای قرص یه کدئین دراوردم وخوردم
- خوبی
لیوانو گذاشتم رو کانتر ونگاش کردم
- خوبم خیلی خوب
متعجب نگام کرد
امیر علی : بیا بالا کارت دارم
رفتم بالا وتو سالن نشستم تا رُز اومدوبا فاصله ای دومبل ازم دور نشست
- دلیل این کارت چی بود ؟!
رُز: کدوم کار؟!
- می دونی چی رو میگم
رُز:خوب چی متوجه نمیشم
- دلیل دیدنت با هستی
خیلی ریلکس گفت : چون می خوام زودتر به عشقت برسی
- ۱۷.۶k
- ۱۶ مهر ۱۳۹۸
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط