پارت ۳۰ زندگی با بی تی اس💜
پارت ۳۰ زندگی با بی تی اس💜
من : اخخخ سرم اخخخ کمرم شوگا لااقل میگفتی اینجا میزه نابود شدم
اعضا با صدای دادم اومدن ببینن چی شد
نامجون : زنده ای
جین : حالت خوبه
شوگا : ببین اذیتم کردی اینجوری تقاصش رو پس دادی
جیهوپ : جاییت نشکست که
جیمین : امروز نمیری تو از صبح تا حالا پونصد بار اسیب دیدی
تهیونگ : خب چشماتو باز میکردی میز به این گندگی رو میدیدی اینجوری نابود نمیشدی
کوک : فکر نکنم اتفاقی افتاده باشه فقط دیگه مامان نمیشی
اعضا چپ چپ به کوک که لبخند شیطانی زده بود نگاه میکردن
نامجون : نمیدونم این بچه به کی رفته انقدر رک و راسته
جین : من این بچه رو بزرگ نکردم
شوگا : من اینو نمیشناسم
جیهوپ : ( رفت فضا)
جیمین : ولی دروغ نگفتا
تهیونگ : میخوای یکاری کنم تو هم بابا نشی
کوک : نه نه چرا جوگیر میشی
من : در اینده معلوم میشه که مامان میشم یا نه
اعضا : چه گناهی کردیم که فنامون انقدر منحرفن
من : کسی نمیاد کمک بلند شم
جین اومد کمکم کنه بلند شم
جین : دستت رو از سرت بردار ببینم چیزی نشده
دستمو بلند کردم
جین : چیزی نشده فقط یکم باد کرده
کوک : زیاد نههه فقط یکم
همونجور که دستم رو سرم بود رفتم رو مبل نشستم
شوگا رفت که گندی که رو صورتش زدم رو بشوره
اعضا روبه روم نشسته بودند به قیافه هاشون نگاه کردم
من : چیه به چی نگاه میکنین سرم داغون شد خنده داره نگاه میکنین ( با بغض)
اعضا : اااااا نه نه نه
من : پس به چی نگاه میکنین
اعضا : به در نگاه میکنیم
من : وااا حالتون خوبه من سرم اسیب دیده هاااااا
اعضا : عهه حالا تو گیر دادی به اینکه ما به چی نگاه میکنیم
شونه ای بالا انداختم و گفتم : هرجا رو که دوست دارید نگاه کنید به من چه
شوگا غرغر کنان از حموم اومد بیرون
شوگا : لعنت بهت شیش ساعته دارم صورتمو میشورم ده لا پوستم رفت
من : عیب نداره عوضش کیوت شده بودی
شوگا : کیوتی بخوره تو سرم صورتم نابود شد
من : تو هم زدی کلمو نابود کردی
شوگا : به جوری میگی انگار سنگ برداشتم کوبیدم تو سرت
من: از قصد که نزدی میتونستی بگی که اون جلو میزه تا با کله نرم توش
شوگا : خب ببین من دو تا چشم داشتم دیدم طبیعتا تو هم اون دو تا چشم رو داری و میتونستی ببینی
من : اوکی قانع شدم
جین : ای بابا بست کنید دیگه سرمون رفت
بعد گفتن این حرف اومد کنارم نشست و اونجا سرم که باد کرده بود رو ناز میکرد
جین : شیر موز میخوای برات بگیرم
من : اله موخام
جین : باشه الان میرم برات میگیرم
کوک : منم میخوام
جین : باشه
جین رفت تا برامون شیر موز بگیره
بعد اینکه برگشت من و کوک مثل اون جوجه ها که منتظرن مامانشون بهشون غذا بده همونجوری با دهنای باز رفتیم پیش جین
جین : چیه مثل زامبی اومدین پیشم
من و کوک : شیر موز میخوام
من : اخخخ سرم اخخخ کمرم شوگا لااقل میگفتی اینجا میزه نابود شدم
اعضا با صدای دادم اومدن ببینن چی شد
نامجون : زنده ای
جین : حالت خوبه
شوگا : ببین اذیتم کردی اینجوری تقاصش رو پس دادی
جیهوپ : جاییت نشکست که
جیمین : امروز نمیری تو از صبح تا حالا پونصد بار اسیب دیدی
تهیونگ : خب چشماتو باز میکردی میز به این گندگی رو میدیدی اینجوری نابود نمیشدی
کوک : فکر نکنم اتفاقی افتاده باشه فقط دیگه مامان نمیشی
اعضا چپ چپ به کوک که لبخند شیطانی زده بود نگاه میکردن
نامجون : نمیدونم این بچه به کی رفته انقدر رک و راسته
جین : من این بچه رو بزرگ نکردم
شوگا : من اینو نمیشناسم
جیهوپ : ( رفت فضا)
جیمین : ولی دروغ نگفتا
تهیونگ : میخوای یکاری کنم تو هم بابا نشی
کوک : نه نه چرا جوگیر میشی
من : در اینده معلوم میشه که مامان میشم یا نه
اعضا : چه گناهی کردیم که فنامون انقدر منحرفن
من : کسی نمیاد کمک بلند شم
جین اومد کمکم کنه بلند شم
جین : دستت رو از سرت بردار ببینم چیزی نشده
دستمو بلند کردم
جین : چیزی نشده فقط یکم باد کرده
کوک : زیاد نههه فقط یکم
همونجور که دستم رو سرم بود رفتم رو مبل نشستم
شوگا رفت که گندی که رو صورتش زدم رو بشوره
اعضا روبه روم نشسته بودند به قیافه هاشون نگاه کردم
من : چیه به چی نگاه میکنین سرم داغون شد خنده داره نگاه میکنین ( با بغض)
اعضا : اااااا نه نه نه
من : پس به چی نگاه میکنین
اعضا : به در نگاه میکنیم
من : وااا حالتون خوبه من سرم اسیب دیده هاااااا
اعضا : عهه حالا تو گیر دادی به اینکه ما به چی نگاه میکنیم
شونه ای بالا انداختم و گفتم : هرجا رو که دوست دارید نگاه کنید به من چه
شوگا غرغر کنان از حموم اومد بیرون
شوگا : لعنت بهت شیش ساعته دارم صورتمو میشورم ده لا پوستم رفت
من : عیب نداره عوضش کیوت شده بودی
شوگا : کیوتی بخوره تو سرم صورتم نابود شد
من : تو هم زدی کلمو نابود کردی
شوگا : به جوری میگی انگار سنگ برداشتم کوبیدم تو سرت
من: از قصد که نزدی میتونستی بگی که اون جلو میزه تا با کله نرم توش
شوگا : خب ببین من دو تا چشم داشتم دیدم طبیعتا تو هم اون دو تا چشم رو داری و میتونستی ببینی
من : اوکی قانع شدم
جین : ای بابا بست کنید دیگه سرمون رفت
بعد گفتن این حرف اومد کنارم نشست و اونجا سرم که باد کرده بود رو ناز میکرد
جین : شیر موز میخوای برات بگیرم
من : اله موخام
جین : باشه الان میرم برات میگیرم
کوک : منم میخوام
جین : باشه
جین رفت تا برامون شیر موز بگیره
بعد اینکه برگشت من و کوک مثل اون جوجه ها که منتظرن مامانشون بهشون غذا بده همونجوری با دهنای باز رفتیم پیش جین
جین : چیه مثل زامبی اومدین پیشم
من و کوک : شیر موز میخوام
۲۲.۸k
۲۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۱۹)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.