پارت ۳۱ زندگی با بی تی اس
پارت ۳۱ زندگی با بی تی اس
جین شیر موز ها رو بهمون داد و خوردیم
ساعت دوازده شب بود و همه خواب بودن
حال نداشتم برم تو اتاقم برا همین رو مبل دراز کشیده بودم و داشتم قربون صدقه عکساشون میرفتم
من : واییی نامجونااااااا قربون اون صدات برم
وایییییی جیینننن قربون صورت جذابت برم
وایییی یونگیاااااا قربون اون رپ کردنت برم
وایییی خوداااا هوپی قربون خنده هات برم
واااییی جیمینااا قربون اون لپات برم
وووووویییییییی تهبونگگگااا قربون خنده های مستطیلیت برم
وایییی خوداااا کوکیییی قربون خرگوش درونت برم
همینجور داشتم قربون صدقشون میرفتم که احساس کردم چند نفر بالا سرم وایسادن بالا سرمو نگاه کردم و با هفتا کله متعجب روبه رو شدم و جیغ کشیدم جین سریع دستشو رو دهنم گذاشت که جیغ نکشم
جین : هییی مگه جن دیدی جیغ نزن نصف شبه
داشتم تلاش میکردم که دست جین رو از رو دهنم بردارم تا بتونم نفس بکشم که کوک گفت
کوک : جین بچه خفه شد دستتو بردار
جین : اااا ببخشید زنده ای
من : اره الان فقط یه سوال شماها مگه خواب نبودید الان اینجا چیکار میکنید
شوگا : خواب بودیم ولی جیغ جیغای جنابعالی بیدارمون کرد
از شدت خجالت سرخ شدم و گفتم
من : از کی اینجایین
اعضا : از اولش
من : از اول اول
اعضا : بله
کوک : ببینم تو اسکلی چیزی هستی
من: چطور مگه
کوک : لعنتی تو داری با ما زندگی میکنی هر دقیقه داری مارو میبینی بعد چرا داری قربون صدقه عکسامون میری خودمون جلوت وایسادیم
من : خبببب جلوتون روممم نمیشه اینجوری قربون صدقتون برم
اعضا : لعنتی تو جلو ما هر غلطی خواستی کردی بعد میگی روت نمیشه جلومون قربون صدقمون بری
من : ااا حالا ول کنین بریم بخوابیم
اعضا : OK
جین شیر موز ها رو بهمون داد و خوردیم
ساعت دوازده شب بود و همه خواب بودن
حال نداشتم برم تو اتاقم برا همین رو مبل دراز کشیده بودم و داشتم قربون صدقه عکساشون میرفتم
من : واییی نامجونااااااا قربون اون صدات برم
وایییییی جیینننن قربون صورت جذابت برم
وایییی یونگیاااااا قربون اون رپ کردنت برم
وایییی خوداااا هوپی قربون خنده هات برم
واااییی جیمینااا قربون اون لپات برم
وووووویییییییی تهبونگگگااا قربون خنده های مستطیلیت برم
وایییی خوداااا کوکیییی قربون خرگوش درونت برم
همینجور داشتم قربون صدقشون میرفتم که احساس کردم چند نفر بالا سرم وایسادن بالا سرمو نگاه کردم و با هفتا کله متعجب روبه رو شدم و جیغ کشیدم جین سریع دستشو رو دهنم گذاشت که جیغ نکشم
جین : هییی مگه جن دیدی جیغ نزن نصف شبه
داشتم تلاش میکردم که دست جین رو از رو دهنم بردارم تا بتونم نفس بکشم که کوک گفت
کوک : جین بچه خفه شد دستتو بردار
جین : اااا ببخشید زنده ای
من : اره الان فقط یه سوال شماها مگه خواب نبودید الان اینجا چیکار میکنید
شوگا : خواب بودیم ولی جیغ جیغای جنابعالی بیدارمون کرد
از شدت خجالت سرخ شدم و گفتم
من : از کی اینجایین
اعضا : از اولش
من : از اول اول
اعضا : بله
کوک : ببینم تو اسکلی چیزی هستی
من: چطور مگه
کوک : لعنتی تو داری با ما زندگی میکنی هر دقیقه داری مارو میبینی بعد چرا داری قربون صدقه عکسامون میری خودمون جلوت وایسادیم
من : خبببب جلوتون روممم نمیشه اینجوری قربون صدقتون برم
اعضا : لعنتی تو جلو ما هر غلطی خواستی کردی بعد میگی روت نمیشه جلومون قربون صدقمون بری
من : ااا حالا ول کنین بریم بخوابیم
اعضا : OK
۱۸.۵k
۲۹ آبان ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۳)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.