Part Oo

Part10 O⁠_⁠o

وقتی کوک و ات رفتن ژاپن خبر فوت پدر ات به گوش برادرش رسید.اون یکی از بزرگ ترین مافیاها تو کره،ژاپن و چین بود و الان توی چین زندگی میکرد.بعد رسیدن خبر مرگ برادرش به شدت عصبانی شد تمام کاراشو توی چین رها کرد به سمت کره راهی شد حدود ۵ ساعت گذشت و رسید کره (من هیچی از این زمان های مسافرت سرم نمیشه و فقط عدد میگم🤧)
رفت به شرکت برادرش تو مراسم شرکت کرد،چنتا جلسه رفت و بلاخره ادرس خونه بابای ات رو پیدا کرد با بادیگارداش رفتن اونجا ولی بابای ات چند وقت بود خونه رو خالی کرده بودن،رفت به شرکت کوک تمام کارمندارو زد یه لا و یه در کرد اومد بیرون و خوبیش اینه چون کوک تمام اثناد سند هارو با خودش برده بود حتی یه برگه هم نزاشته بود و عموش باسن مبارکش اتیش گرفته بود،ادرس خونه ات اینارو در اورده بود ولی بازم به در بسته خورد،دوروز از اومدن اون گذشته بود که یکی از بادیگارداش بهش میگه اونا رفتن ژاپن و عموی کوک هم میره ژاپن تا کوک رو پیدا کنه




پایان فصل ۱

شرط : ۱۸تا کامنت ۲۰ تا لایک برای فصل جدید اگه نرسونید تا چهار هفته دیگه پارت نمیزارم🙂💔 بوس فعلا
دیدگاه ها (۱۰۹)

پروف عوض گشت به ایشون چون دوسدارم😌گم کنی گمت میکنم😁🔪

وقتی بعد چند سال محلمون برف میاد یه جا جمع میشه و بنده جو گی...

سناریو دو پارتی باجیساعت ۸:۰۵ دقیقه؛رفتن سمت شهر بازی=اونجا ...

دوست پسر دمدمی مزاج

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط