کو مایه جانم چه کسی دید کجا رفت

کو مایه جانم چه کسی دید کجا رفت؟
از راه محبت نرسیده به جفا رفت
من شاعر تن خسته افسرده غمگین
این بیت حوالی دو چشمش به فنا رفت
ای وای از این معرکه عشق که چون باد
در باغ دلم چرخ زد و رو به هوا رفت
یک شب که نوشتم همه مسئله ها را
آن عاشق دلداده ما از بر ما رفت
تا صبح نشستم که بیاید به برم باز
هیهات نیامد و ندانم که چرا رفت
حالم شده آن مست که با حال خرابش
قید می و مستی زد و از میکده ها رفت
خوابم سده تعبیر در این شعر بخوانید
یوسف غزلش گفت و از پیش شما رفت
دیدگاه ها (۱)

با من از سوختن بال و پرت حرف بزن.از تن و پیرهن شعله ورت حرف ...

دوست دارم شعر گویم حال دل بهتر شودبا تو از احساس خوانم ،خطی ...

تو اشتیاق کوچ داری،من دوپای لنگدوریم از دنیای هم فرسنگ ها فر...

دل اگر عاشق نباشد ساز می خواهد چه کار؟بی تو این اشعار من آغا...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط