قسمت

( قسمت5)
.
که با نگاه عصبانی بابا خفه شدم و مثل بچه آدم نشستم سر جام و سرم رو زیر انداختم
ارشیا:چیشد؟میخواستی بکشی منو
اروم گفتم _تو خفه
عمه شهره:سلام عزیزان
و به ترتیب با همه سلام علیک و روبوسی میکرد مثلا
عمه شهره با حرص به دلارام گفت:واییی تو همون دختر گستاخی
_وا این دلارام کی گستاخ شده؟
عمه شهره:پس این دلارامه....عزیزم چه بزرگ شدی
دلارام هم لبخندی زد و مثلا همو ماچ میکردن
نوبت من بود که همه نگران نگام میکردن حتی بابا بزرگ
_سلام عمه شهره
عمه شهره:اوممم پس تو دلارا هستی
دورم چرخید و دوباره روبه روم وایستاد
_بله من دلارا هستم
عمه شهره:بهتر بگی همون دختر پرو و بی خاصیت
ارشیا:عمه
عمه شهره:چیه ارشیا به نامزد آیندت بی احترامی کردم بهت برخورد
دیدگاه ها (۵)

( قسمت6). گیج به همه نگاه کردم _بلههه؟؟؟ارشیا:توضیح میدم...ت...

نام رمان : شاید باید اینجوری می شد نویسنده : کاش بتونم کاربر...

( قسمت4).مامان:پس بهش عمل کن_حالا ببینم چی میشه عمو : سلام د...

رمان جلد نداشت رمان دگردیسیخلاصه:فلور دختر هفده ساله ای است ...

پارت ۹۸ فیک ازدواج مافیایی(پارت آخر)

part 8

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط