غزل چشمت غزل مویت غزل لبهات بانو جان

غزل چشمت غزل مویت غزل لبهات بانو جان
خدا رحمش بیـاید بر مخاطب هات بانو جان

نگاهت منتقدها را حسابــی بــی زبان کرده
و شاعرهای سر در گم که در شب هات بانو جان

غنایی راه رفتن ها؛حماسی عشوه کردن ها
چه می چسبد برای ما مجرب هات بانو جان

تبــم تند است و هذیانـــم مفاعیلن مفاعیلن
دعا کن قسمتم باشد تو و تب هات بانو جان

رسیدم روی این بیتی ک عمرش یازده قرن است
و می پرسم به شکلی ک مودب هات بانو جان:

تو مرصـــاد العبادی یا فروغ کشف الاســراری
که رندی می گذارد سر به مکتب هات بانو جان؟

تو لامذهب ترین شعری که خیلی دوستش دارم
به می سجاده رنگیـــن شد و شد لب هات بانو جان
دیدگاه ها (۱)

گفته بودی که چرا محو تماشای منی؟آن چنان مات که یکدم مژه برهم...

ما دوتا صفر گلاویز دوتا هیچ بهمما دو شن‌ریزه‌ی پرتیم در اندا...

دَََر دو چَشم مَن نشین ای آن که اَز مَن مَن‌تَریتا قَ...

‌‌‌لیلا که شدیحرف مرا میفهمی..مجنونِ تمامِ قصه‌ها نامردند..

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط