بسم الله الرحمن الرحيم
بسم الله الرحمن الرحيم
خروج از من :
تا وقتی بگویی این منم، این مال من است، این قدرت من است، این علم من است، همیشه گرفتار و در رنج خواهی بود.
راهِ رهایی، آزاد شدن از توهّم مالکیّت و تصاحب است.
این عالَم و هر آنچه که در آن می بینی همه جمال حق و ظهور هستیِ مطلق در مظاهر مختلف است. چیزی جز او وجود حقیقی ندارد.
من، یک درخت خبیث است که اگر آن را بپرورانی شاخه ها و میوه های تلخ بسیار می دهد و حجاب های بسیار می آفریند. از بیخ بر انداختن این درخت، تنها با توجه به او ممکن است.
پس با بی خواهشی و بی آرزویی، توجه از غیر باز گیر، و درخت من را بخشکان. هر چیزی که به چشم ات می آید و هر آنچه که به ذهنت خطور می کند، همه را به او حواله بده.
خودت را خلع ید کن تا فقط یک کارگزار صرف برای او گردی. این تنها طریقی است که سر به سلامت می بَرَد.
و آنگاه است که خواهی دید آنچه را که پیش از این جدّی می گرفتی، چیزی جز بازیِ سایه ها نبوده است.
اگر به چنین کیفیتی نائل شوی؛ تو انسانی الهی، خردمندی فرزانه و سالکی شجاعی. زیرا دگر چیزی برای از دست دادن نداری. زیرا فهمیده ای اصلاً چیزی نبوده است. تنها تو را به شهر بازیِ دنیا وارد کرده اند تا ببینند چگونه راهِ خروج را می یابی و خود را به دارالسلام می رسانی.
فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ - آیا راه خروجی هست؟!(سوره غافر بخشی از آیه 11)
آنچه ما در روند زندگی مان از خوب و بد، کسب می کنیم، برصحیفه وجودمان ثبت می شود. به عبارتی چون دانه ای در وجودمان کاشته می شود. و هر کدام به حَسَب حال و به مرور زمان به بار نشسته ظهور می یابند. درست چیزی شبیه به رشد گیاهان. برخی از گیاهان چند روزه رشد می کنند و برخی چند ساله. دستاوردهای خوب و بد ما نیز چنین اند. و ما بدون تردید همواره با دستاورد هایمان روبرو می شویم. نوع زندگی مان را همینها می سازند. اگر از این وضعیت خسته شده ای، اگر طالب رهایی هستی، یک راه هست که تو را از این چرخه هزاران ساله می رهاند، و آن سکنا گزیدن در کیفیت بی خواهشی و بی آرزویی است. و این امکان ندارد مگر آنکه روح و جانت به تسلیم و رضا در آمده باشد. این تنها راه خروجی است که می شناسم.
خروج از من :
تا وقتی بگویی این منم، این مال من است، این قدرت من است، این علم من است، همیشه گرفتار و در رنج خواهی بود.
راهِ رهایی، آزاد شدن از توهّم مالکیّت و تصاحب است.
این عالَم و هر آنچه که در آن می بینی همه جمال حق و ظهور هستیِ مطلق در مظاهر مختلف است. چیزی جز او وجود حقیقی ندارد.
من، یک درخت خبیث است که اگر آن را بپرورانی شاخه ها و میوه های تلخ بسیار می دهد و حجاب های بسیار می آفریند. از بیخ بر انداختن این درخت، تنها با توجه به او ممکن است.
پس با بی خواهشی و بی آرزویی، توجه از غیر باز گیر، و درخت من را بخشکان. هر چیزی که به چشم ات می آید و هر آنچه که به ذهنت خطور می کند، همه را به او حواله بده.
خودت را خلع ید کن تا فقط یک کارگزار صرف برای او گردی. این تنها طریقی است که سر به سلامت می بَرَد.
و آنگاه است که خواهی دید آنچه را که پیش از این جدّی می گرفتی، چیزی جز بازیِ سایه ها نبوده است.
اگر به چنین کیفیتی نائل شوی؛ تو انسانی الهی، خردمندی فرزانه و سالکی شجاعی. زیرا دگر چیزی برای از دست دادن نداری. زیرا فهمیده ای اصلاً چیزی نبوده است. تنها تو را به شهر بازیِ دنیا وارد کرده اند تا ببینند چگونه راهِ خروج را می یابی و خود را به دارالسلام می رسانی.
فَهَلْ إِلَىٰ خُرُوجٍ مِنْ سَبِيلٍ - آیا راه خروجی هست؟!(سوره غافر بخشی از آیه 11)
آنچه ما در روند زندگی مان از خوب و بد، کسب می کنیم، برصحیفه وجودمان ثبت می شود. به عبارتی چون دانه ای در وجودمان کاشته می شود. و هر کدام به حَسَب حال و به مرور زمان به بار نشسته ظهور می یابند. درست چیزی شبیه به رشد گیاهان. برخی از گیاهان چند روزه رشد می کنند و برخی چند ساله. دستاوردهای خوب و بد ما نیز چنین اند. و ما بدون تردید همواره با دستاورد هایمان روبرو می شویم. نوع زندگی مان را همینها می سازند. اگر از این وضعیت خسته شده ای، اگر طالب رهایی هستی، یک راه هست که تو را از این چرخه هزاران ساله می رهاند، و آن سکنا گزیدن در کیفیت بی خواهشی و بی آرزویی است. و این امکان ندارد مگر آنکه روح و جانت به تسلیم و رضا در آمده باشد. این تنها راه خروجی است که می شناسم.
۲.۳k
۰۶ خرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.