آخرین باری که برای پر کردن تنهایی ام به آدمها پناه بردم را خوب ...

.
آخرین باری که برای پر کردن تنهایی ام به آدمها پناه بردم را خوب به یاد دارم.
همان روزها بود که تصمیم گرفتم، مسوولیت زندگی ام، تنهایی هایم و اتفاقات و موجهای زندگی ام را خودم قبول کنم.
از اندوه هایم خودم رد شوم. همان روزها بود که متوجه شدم دیگر برای هیچ پرکردنی با آدمها دوست نمیشوم و برای هیچ نشان دادنی با آدمها وارد چالش نمیشوم.
همان روزها بود که فهمیدم چقدر متفاوت بودن آدمها برایم زیباست و چقدر آنها را دوست دارم.
همان روزها بود که فهمیدم چقدر اشتباه خشم ها را به خودم ربط میدادم و چقدر میترسیدم.... میترسیدم از دیدن زندگی، همانگونه که هست نه آنگونه که دیگران به تصویر میکشیدند.
از همان روزها هم بود که بیشتر از مسوولیت هایم لذت بردم و از اینکه چقدر "میتوانم " هایم زیاد و بلند شده بود تعجب کرده بودم.
حالا این زندگی من است و دوستش دارم با تمام اندوه ها و لبخند ها… .
عادل_دانتیسم
دیدگاه ها (۵)

.آخر هفته باید فراموشی گرفت ...باید نگرانی ها را از چشمِ دلخ...

.من شبیه خودم هستم. شبیه فکر هایی که میکنم. نه به خاطر خوش ا...

.موهام خیس خیس است.بپیچمش به انگشت‌های تو؟نمی‌دانم.می‌خواهم ...

.گاهی برات یه اتفاق غیر منتظره پیش میاد که تا مدت ها از ذهنت...

موسیقی

هزارمین قول انگشتی را به یاد اور پارت ۶

🍁همه چیز به اولویت آدمها بستگی دارد!!!اولویتم بود ناراحتیش ،...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط