اکبر سه ساله بود که پدرمان به رحمت خدا رفت او از همان

اکبر سه ساله بود که پدرمان به رحمت خدا رفت  . او از همان زمان نگاه خاصی به من داشت و بیشتر از یک برادر بزرگتر برایم احترام قائل بود . وقتی دیپلم اش را گرفت یک خواهر و برادرم دانشجو بودند به همین دلیل اکبر اصلا حرف دانشگاه را نزد و رفت خدمت سربازی . در واقع با این از خود گذشتگی بار خود را از دوش خانواده برداشته بود . زمانی که دوستانش به او اعتراض کردند متواضعانه گفت : « بعدا برای دستیابی به آرزوها وقت هست ...» 
توی محل خدمت اش به خاطر مؤذنی و شرکت در فعالیت های مذهبی چند روز مرخصی تشویقی گرفته بود . اهل تظاهر نبود . در دوران تحصیل هم عضو انجمن اسلامی مدرسه بود و همیشه در کارهای جمعی شرکت فعالی داشت . همان چند روز مرخصی هم که آمده بود صرف فعالیت های همیشگی اش شد.

https://shohadanaja.com/shahid/شهید-اكبر-مرادیان-فر

#سالروز_شهادت

#ناجا
#نوپو
#ارتش
#سپاه
#شهید
#شهادت
#ایثار
#شهادت
#ناجا
#ارتش
#سپاه
#شهید
#ایثار
#کشور_ایران
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره #پستای_قبلم_ببین_خوشت_اومد_فالو_کن #پست_جدید
دیدگاه ها (۲)

پدرم بیشتر مال مردم بود تا مال ما ، همیشه با مادرم تنها بودی...

💢از مراسم عروسی یکی از آشنایان برگشتم و یکراست رفتم سر خاک ر...

به یاد سرداران شهید حاج محمد ناظریو حاج احمد مایلی

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط