عشق و رنج...
عشق و رنج...
عشق واقعی جز در رنج یافته نمی شود، و در این جهان یا باید عشق را بخواهیم که در رنج است یا شادی را. و عشق به هیچ شادی دیگری جز همان سعادت عشق و تسلای غمناک بیم و امید نمی رساند. لحظه ای که عشق خرسند و خشنود شود، از اشتیاق تهی می شود و دیگر عشق نیست. خرسند و خشنود ها عشق نمی ورزند، عادتا به خواب فرو می روند که همسایه دیوار به دیوار فناست. گرفتار عادت شدن، دست شستن از وجود است. هر چه انسان توانایی رنج بردن و درد کشیدنش بیشتر باشد، انسانتر، یعنی الوهی تر است. رنج، بی واسطه ترین اشراق آگاهی ماست، و شاید این بدن را از آن روی به ما داده باشند که رنج بتواند خود را جلوه گر سازد. انسانی که هرگز و کم یا بیش رنج را نشناخته باشد، بعید است که از خود، آگاهی داشته باشد. نوزادی که به دنیا می آید، نخستین فریاد خود را هنگامی سر می دهد که هوا وارد ریه هایش می شود و محدودش می کند و گویی به او میگوید: باید مرا تنفس کنی تا بتوانی زنده بمانی.
درد جاودانگی
میگل اونامونو
عشق واقعی جز در رنج یافته نمی شود، و در این جهان یا باید عشق را بخواهیم که در رنج است یا شادی را. و عشق به هیچ شادی دیگری جز همان سعادت عشق و تسلای غمناک بیم و امید نمی رساند. لحظه ای که عشق خرسند و خشنود شود، از اشتیاق تهی می شود و دیگر عشق نیست. خرسند و خشنود ها عشق نمی ورزند، عادتا به خواب فرو می روند که همسایه دیوار به دیوار فناست. گرفتار عادت شدن، دست شستن از وجود است. هر چه انسان توانایی رنج بردن و درد کشیدنش بیشتر باشد، انسانتر، یعنی الوهی تر است. رنج، بی واسطه ترین اشراق آگاهی ماست، و شاید این بدن را از آن روی به ما داده باشند که رنج بتواند خود را جلوه گر سازد. انسانی که هرگز و کم یا بیش رنج را نشناخته باشد، بعید است که از خود، آگاهی داشته باشد. نوزادی که به دنیا می آید، نخستین فریاد خود را هنگامی سر می دهد که هوا وارد ریه هایش می شود و محدودش می کند و گویی به او میگوید: باید مرا تنفس کنی تا بتوانی زنده بمانی.
درد جاودانگی
میگل اونامونو
۱.۸k
۲۶ شهریور ۱۳۹۶
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.