امروز یه چیزی داشتم میخوندم که اتفاقی به یه فعل آلمانی رس

امروز یه چیزی داشتم میخوندم که اتفاقی به یه فعل آلمانی رسیدم و معنیش رو نگاه کردم:
Abgehen:
دست کشیدن از چیزی، کنده شدن، ترک کردن، راه افتادن، دورشدن، سپری شدن عمر.😢
ترتیب معانیش تو لغت نامه خودش یه داستان شده ؛ یه داستان کوتاه اما طولانی...🚶🏿‍♀
دیدگاه ها (۰)

کاش بفهمی دوست داشتنت خورشید نیست که دمِ صبح طلوع کنه و غروب...

خيالتنشسته روى تك تكِ دانه هاى تسبيحماجابت شوهمين يك شب راقو...

-نمیشه‌انقدر‌خاکستری‌نباشی؟-خودت‌خوب‌میدونی‌خاکستری‌چه‌رنگیه...

هرچیزی که آدم رو پخته میکنه ، بی حس هم می‌کنه ... از من انتظ...

چند پارتی تهیونگ*پارت 3

千卂ㄒ乇 ۲卩卂尺ㄒ : ۷غرغر کنان گفتم:دیگه نصف راه رو رفتیم میخوای بر...

نیمه های گم شده 🫂🩵پارت 1️⃣ از زبان: نویسنده ✍️ 🫂(پیش‌نویس : ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط