عشق تو پارت هشتم
فیک :عشق تو
پارت هشتم
کوک:خوببب باید کجا برم اهان اول از همه جیمین نزدیکه
سه ساعت بعد
کوک:اخریم بدم لیسا از همه راهش دور تر بود😁برم بدم
تق تق
اومدم
لیسا:اممم مم شما اینجا چیکار مبکنین
کوک:خوب اومدم این برگه رو بدمم..........بیهوش میشه
لیسا با ترس کوک رو بغل میکنه
کوک خواهش میکنم بلند شو خواهش میکنم
جیسو:چی شده بیارش تو ماشین ببریمش
باعجله میبرنش بیمارستان
لیسا چی شده اقای دکتر
دکتر:بهتون چی گفتم خانم لیسا گفتم یا باید خاطراتشونو که باهاتون بوده به یاد بیاره یا از جلو چشمش برید
لیسا:اخه ....باشه....تخصی.
دکتر اینجوری برای خودش خطرناکه فقط اعذابش میدبد
فلش خواب
میخوای ........کوک میدونم همش تخصیر منه
میره تو جاده
نههه چرا نمیتونم بگم نههه هان چرا نمیتونم بگم که نرو
کوک:تو کی هستی کییی هستی
همجا سیاه شد
سارتا:الان میبریمت دکتر
جیمین:امبولانش الان میاد
لیسا :اگه چشماتو باز کنی قول میدم که دیگه اصلا نبینمت توروخدا
کوک:خانوم مانابون اینجا چیکار میکنه.
پایان فلاش
کوک:چه خبره
اقای هان:اقای جونکوک حالتون بدشد اوردیمتون بیمارستان
کوک:اهان
سارتا کوک رو میگیره تو بغلش و میگه :کوک حالت خوبه
کوک:اره خوبم
لیسا و جیسو پشت پنجره وایساده بودن
لیسا:خوب برگه رو گرفتم چرا اینجاییم بریم دیگه
جیسو:مطمئنی
لیسا:بریممممم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
پارت هشتم
کوک:خوببب باید کجا برم اهان اول از همه جیمین نزدیکه
سه ساعت بعد
کوک:اخریم بدم لیسا از همه راهش دور تر بود😁برم بدم
تق تق
اومدم
لیسا:اممم مم شما اینجا چیکار مبکنین
کوک:خوب اومدم این برگه رو بدمم..........بیهوش میشه
لیسا با ترس کوک رو بغل میکنه
کوک خواهش میکنم بلند شو خواهش میکنم
جیسو:چی شده بیارش تو ماشین ببریمش
باعجله میبرنش بیمارستان
لیسا چی شده اقای دکتر
دکتر:بهتون چی گفتم خانم لیسا گفتم یا باید خاطراتشونو که باهاتون بوده به یاد بیاره یا از جلو چشمش برید
لیسا:اخه ....باشه....تخصی.
دکتر اینجوری برای خودش خطرناکه فقط اعذابش میدبد
فلش خواب
میخوای ........کوک میدونم همش تخصیر منه
میره تو جاده
نههه چرا نمیتونم بگم نههه هان چرا نمیتونم بگم که نرو
کوک:تو کی هستی کییی هستی
همجا سیاه شد
سارتا:الان میبریمت دکتر
جیمین:امبولانش الان میاد
لیسا :اگه چشماتو باز کنی قول میدم که دیگه اصلا نبینمت توروخدا
کوک:خانوم مانابون اینجا چیکار میکنه.
پایان فلاش
کوک:چه خبره
اقای هان:اقای جونکوک حالتون بدشد اوردیمتون بیمارستان
کوک:اهان
سارتا کوک رو میگیره تو بغلش و میگه :کوک حالت خوبه
کوک:اره خوبم
لیسا و جیسو پشت پنجره وایساده بودن
لیسا:خوب برگه رو گرفتم چرا اینجاییم بریم دیگه
جیسو:مطمئنی
لیسا:بریممممم
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۵.۱k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.