عشق تو پارت شیشم
نام فیک عشق تو
پارت شیشم
فلش گذشت خاک سپاری پدرو مادرکوک
لیسا:منو ببخش مادرو پدرت فقط بخاطر من مردن من تخصیر دارم
کوک:.........
لیسا:یه چیزی بگو(یقشو میگیره)
کوک:چی بگم
لیسا کوک رو اروم بوس میکنه و میگه :عشقم منو تو نمیتونیم باهم باشیم میدونی
کوک سکوت میکنه
لیسا ادامه میده:توهم میخوای از هم جدا بشیم نه؟
کوک:....
اممم.....ممم خوب (با بغض و لبخند)باشه
لیسا لب جاده میوفته و درهمون زمان ماشینی با سرعت بالا به طرف لیسا میاد کوک به سرعت خودشو به لیسا میرسونه و لیسا رو پرت میکنه ماشین به کوک میخوره
میبرنش بیمارستان
سارتا حال کوک خوبه؟.
تخصیر توعه همش نه چرا ولش نمیکنی چرا ارامش برامون نمیزاری هان؟
دکتر میاد
لیسا:دکتر چی شده
دکتر:حالش خوب میشه چون فشار روحیش ضعیف بوده مرگ پدرو مادر و این نمیدونم شاید حافظش بره برایه یک مدتی میتونید برید دیدنش
لیسا دست کوکو میگیره:خوبی منو ببخش خواهش میکنم بیدار شو قول میدم دیگه هیچ وقت نبینمت
بعد از دوروز کوک بیدار میشه
کوک:توکی هستی اهان خانم مانابون اینجاچیکار میکنن هان؟
جیمین:یعنی لیسا رو یادت نمیاد؟
کوک:چرا مانابون میشه عضو گروه بلک پینک دیگه
لیسا:بله درسته بیشتر مزاحمتون نمیشم بای
دکتر:احتمالا گفتم که بخاطر فشار روحیه چون دوست داشته یادش نمیاد اگه تلاش کنی یادش ....
لیسا حرفشو قطع میکنه
لیسا:نه 😁قول دادم بهش چشماشو باز کرد نبینمش
دکتر:اما اون چند ماه دیگه حالش خوب میشه.
لیسا:اگه منو نبینه یادش نمیاد پس حله(با بغض)
پایان فلش گذشته
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
پارت شیشم
فلش گذشت خاک سپاری پدرو مادرکوک
لیسا:منو ببخش مادرو پدرت فقط بخاطر من مردن من تخصیر دارم
کوک:.........
لیسا:یه چیزی بگو(یقشو میگیره)
کوک:چی بگم
لیسا کوک رو اروم بوس میکنه و میگه :عشقم منو تو نمیتونیم باهم باشیم میدونی
کوک سکوت میکنه
لیسا ادامه میده:توهم میخوای از هم جدا بشیم نه؟
کوک:....
اممم.....ممم خوب (با بغض و لبخند)باشه
لیسا لب جاده میوفته و درهمون زمان ماشینی با سرعت بالا به طرف لیسا میاد کوک به سرعت خودشو به لیسا میرسونه و لیسا رو پرت میکنه ماشین به کوک میخوره
میبرنش بیمارستان
سارتا حال کوک خوبه؟.
تخصیر توعه همش نه چرا ولش نمیکنی چرا ارامش برامون نمیزاری هان؟
دکتر میاد
لیسا:دکتر چی شده
دکتر:حالش خوب میشه چون فشار روحیش ضعیف بوده مرگ پدرو مادر و این نمیدونم شاید حافظش بره برایه یک مدتی میتونید برید دیدنش
لیسا دست کوکو میگیره:خوبی منو ببخش خواهش میکنم بیدار شو قول میدم دیگه هیچ وقت نبینمت
بعد از دوروز کوک بیدار میشه
کوک:توکی هستی اهان خانم مانابون اینجاچیکار میکنن هان؟
جیمین:یعنی لیسا رو یادت نمیاد؟
کوک:چرا مانابون میشه عضو گروه بلک پینک دیگه
لیسا:بله درسته بیشتر مزاحمتون نمیشم بای
دکتر:احتمالا گفتم که بخاطر فشار روحیه چون دوست داشته یادش نمیاد اگه تلاش کنی یادش ....
لیسا حرفشو قطع میکنه
لیسا:نه 😁قول دادم بهش چشماشو باز کرد نبینمش
دکتر:اما اون چند ماه دیگه حالش خوب میشه.
لیسا:اگه منو نبینه یادش نمیاد پس حله(با بغض)
پایان فلش گذشته
#لایک_فالو_کامنت_یادتون_نره
۲۳.۹k
۰۸ فروردین ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۸)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.