رز زخمی
رز زخمی
پارت ۱۳
رز:خب بسه دیگه برم شام رو آماده کنم که یونگی بیاد حسابی سوپرایز بشه.
ساعت ۱۰ شب
ویو یونگی
داشتم از کارخونه متروکه میومدم. دلم خیلی برای رز تنگ شده امید وارم مثل چند روز پیش نباشه.
اون چند روزه که حالت تهوع داره، بهش میگم که بریم دکتر ولی گوشش نمیشنوه.
اون دختر خیلی شیطونه ، ینی فکر کنم یدونه دختر کوچولوی ۵ ساله رو به سرپرستی گرفتم.
ای خدا اون دختر مال منه(با لبخند)
پرش زمانی نیم ساعت بعد
رسیدم خونه چرا برقای عمارت خاموشه؟
نکنه برای رز اتفاقی افتاده.
سریعی لز ماشین پیاده شدم به سمت عمارت دویدم.
برای عمارت خاموشه درو باز کردم. چی؟
چرا شمع روشنه رز رو صدا زدم.
یونگی:رز کجایی عشقم(نگران)
رز:امدی عزیزم.
یونگی:عشقم خیلی نگرانت شدم وقتی برای عمارت خاموشه.
رز:آخه چرا؟! راستی عشقم لباسم قشنگ نیست.
از زبان یونگی
تازه به لباسش نگاه کردم چقدر توش فوقالعاده شده بود عین یدونه فرشته.
اون واقعا ی الاهس یدونه الاهه که لایق پرستش و من انسان که اون رو درست مثل خدای خودش میپرستید.
خوشگله نمیخوای لایک کنی و کامنت بزاری ها☺️
پارت ۱۳
رز:خب بسه دیگه برم شام رو آماده کنم که یونگی بیاد حسابی سوپرایز بشه.
ساعت ۱۰ شب
ویو یونگی
داشتم از کارخونه متروکه میومدم. دلم خیلی برای رز تنگ شده امید وارم مثل چند روز پیش نباشه.
اون چند روزه که حالت تهوع داره، بهش میگم که بریم دکتر ولی گوشش نمیشنوه.
اون دختر خیلی شیطونه ، ینی فکر کنم یدونه دختر کوچولوی ۵ ساله رو به سرپرستی گرفتم.
ای خدا اون دختر مال منه(با لبخند)
پرش زمانی نیم ساعت بعد
رسیدم خونه چرا برقای عمارت خاموشه؟
نکنه برای رز اتفاقی افتاده.
سریعی لز ماشین پیاده شدم به سمت عمارت دویدم.
برای عمارت خاموشه درو باز کردم. چی؟
چرا شمع روشنه رز رو صدا زدم.
یونگی:رز کجایی عشقم(نگران)
رز:امدی عزیزم.
یونگی:عشقم خیلی نگرانت شدم وقتی برای عمارت خاموشه.
رز:آخه چرا؟! راستی عشقم لباسم قشنگ نیست.
از زبان یونگی
تازه به لباسش نگاه کردم چقدر توش فوقالعاده شده بود عین یدونه فرشته.
اون واقعا ی الاهس یدونه الاهه که لایق پرستش و من انسان که اون رو درست مثل خدای خودش میپرستید.
خوشگله نمیخوای لایک کنی و کامنت بزاری ها☺️
۴.۲k
۲۳ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.