تو واقعا کی هستی
تو واقعا کی هستی
پارت ۵
آروم در و بستم و صاف وایستادم
اخیششش بالاخره تونستم بیام بیرون خب الان ساعت ۳ و یک دقیقه شبه و من تازه تونستم از خونه بیام بیرون امروز قراره برم عمارت پارک برای جاسوسی هاهاها لامصب جاسوسی توی اوجا خیلی حال میده چون چیزای خطرناکی اونجا وجود داره
حرکت کردم سمت عمارتی که دفعه قبل نتونستم کارش و تموم کنم
دو ساعت بعد
الان از تله ها عبور کردم و قراره برم داخل عمارت
وایسا ببینم خدای من این دوربینا جدیده؟ چون من دفعه قبل ناکارشون کرده بودم هووف رفتم زیر دیوار و چسبیدم بهش و رفتم زیر دوربین
من موندم خدا وقتی داشت قد بنده هاش و انتخاب میکرد من کدوم گورستونی بودم؟ درسته سیم قرمز که باعث میشد دوربین ثابت وایسه و استب کنه خیلی بالا بود و من قدم نمیرسید
نیم خیز شدم و یه پرش بلند و سیم و گرفتم و کشیدم هوهوهو آخيش به من میگن ا.ت کاری نیس که نتونم انجام بدمم
همینطور تمام دوربین های محوطه رو قطع کردم و به سمت در عمارت حرکت کردم در و باز کردم و رفتم داخل
خب مثل اینکه کسی نیس ولی خیلی مشکوکه عمارت پارک همیشه محافظت میشد پس چرا اینجوریه
آه اصلا وللش . حرکت کردم سمت در مخفی که چند شب پیش پیدا کرده بودم
ای به خشکی شانس رمز دارههه
دستم و زدم زیر چون و شروع کردم به فکر کردن
تاریخ تولد ننش؟ تاریخ تولد باباش؟ تاریخ تولدعمش؟
اهه تاریخ تولد خودش چی بوود
اهاا بزار ببینم اگر من بودم ترکیبی از این ها رو برای رمز میزاشتم حالا بزار یه امتحانی بکنم
رمز و زدم و در باز شد . عجب هعیی دیگه مافیا ها هم عقل ندارن رفتم داخل داشتم اطراف و نگاه میکردم که متوجه بسته شدن در شدم
خدای من چجوری بازش کنمم
رفتم سمت در و دور و اطرافش و نگاه کردم نهه خدای من از اونور باز میشهه فقط گوشیم و از جیبم در آوردم که دیدم آنتن نداره وایی حالا چه گوهی بخورمم داشتم به زندگیه گوهم فکر میکردم که یه دفعه
شرایط پارت بعد
۱۲لایک
۱۵کامنت
پارت ۵
آروم در و بستم و صاف وایستادم
اخیششش بالاخره تونستم بیام بیرون خب الان ساعت ۳ و یک دقیقه شبه و من تازه تونستم از خونه بیام بیرون امروز قراره برم عمارت پارک برای جاسوسی هاهاها لامصب جاسوسی توی اوجا خیلی حال میده چون چیزای خطرناکی اونجا وجود داره
حرکت کردم سمت عمارتی که دفعه قبل نتونستم کارش و تموم کنم
دو ساعت بعد
الان از تله ها عبور کردم و قراره برم داخل عمارت
وایسا ببینم خدای من این دوربینا جدیده؟ چون من دفعه قبل ناکارشون کرده بودم هووف رفتم زیر دیوار و چسبیدم بهش و رفتم زیر دوربین
من موندم خدا وقتی داشت قد بنده هاش و انتخاب میکرد من کدوم گورستونی بودم؟ درسته سیم قرمز که باعث میشد دوربین ثابت وایسه و استب کنه خیلی بالا بود و من قدم نمیرسید
نیم خیز شدم و یه پرش بلند و سیم و گرفتم و کشیدم هوهوهو آخيش به من میگن ا.ت کاری نیس که نتونم انجام بدمم
همینطور تمام دوربین های محوطه رو قطع کردم و به سمت در عمارت حرکت کردم در و باز کردم و رفتم داخل
خب مثل اینکه کسی نیس ولی خیلی مشکوکه عمارت پارک همیشه محافظت میشد پس چرا اینجوریه
آه اصلا وللش . حرکت کردم سمت در مخفی که چند شب پیش پیدا کرده بودم
ای به خشکی شانس رمز دارههه
دستم و زدم زیر چون و شروع کردم به فکر کردن
تاریخ تولد ننش؟ تاریخ تولد باباش؟ تاریخ تولدعمش؟
اهه تاریخ تولد خودش چی بوود
اهاا بزار ببینم اگر من بودم ترکیبی از این ها رو برای رمز میزاشتم حالا بزار یه امتحانی بکنم
رمز و زدم و در باز شد . عجب هعیی دیگه مافیا ها هم عقل ندارن رفتم داخل داشتم اطراف و نگاه میکردم که متوجه بسته شدن در شدم
خدای من چجوری بازش کنمم
رفتم سمت در و دور و اطرافش و نگاه کردم نهه خدای من از اونور باز میشهه فقط گوشیم و از جیبم در آوردم که دیدم آنتن نداره وایی حالا چه گوهی بخورمم داشتم به زندگیه گوهم فکر میکردم که یه دفعه
شرایط پارت بعد
۱۲لایک
۱۵کامنت
۵.۸k
۲۰ فروردین ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۵)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.