ات:چیه؟
ات:چیه؟
شوگا:دوسش داری اره؟
ا.ت:چی داری میگی؟
شوگا:گفتم دوسش داری یا نه*داد
صداش تو کل سالن می پیچید
ا.ت:ب.به تو چه؟
اشک تو چشام جمع شد شاید دوسش داشتم(منظوز شوگاست)
سهون:چرا اذیتش میکنی؟
خون جلو چشاشو گرفتو با یه موشت سهونو خاموش کرد
ا.ت:نه*با اشک
سهون پخش زمین شد یعنی انقدر محکم زد که پخش زمین شد
سهون بلند شد
رفتم پیشش
ا.ت:سهون خوبی*اشک
سهون: خوبم ا.ت
ا.ت:از لبت داره خون میاد *اشک
دستشو به لبش برد
سهون:خوبم
ا.ت:نمیخوام ببینمت
شوگا:ا.ت من...
ا.ت:نمیخوام ببینمت*داد
دیگه داشتم بین دوراهی میموندم
شوگا یا سهون؟
.....
ویو شوگا(تو فرودگاه)
ا.ت باهام کاره خوبی نکرده اما من هنوزم دوسش دارم نمیتونم از دستش بدم
به زودی قرار بود حرکت کنیم بلیطامونو گرفتیم
سه روز فقط به بازیه جهانی مونده
خدا خدا میکردم جام کناره ا.ت باشه
مثله اینکه میتونیم بریم تو هواپیما
دنباله صندلیم میگشتم از شانسه بدم طرف پنجره بود میترسیدم کنارمم یه مرد کهنسال مینشست یعنی فقط شانسم :|
رفتم نشستم
با چشام دنبال ا.ت میگشتم که دیدم کناره سهون میشینه
حرصم گرفت
هواپیما از جاش بلند شد حالم داشت بهم میخورد نمی تونستم تحمل کنم کمربندمو باز کردمو به سمت توالت رفتم
ویو ا.ت
چشمم به شوگا خورد که به سرعت داشت میرفت سمت توالت
حااش خوبه؟نکنه از هواپیما میترسه؟نه بابا دفعه پیش چرا نترسید
چشام داشت رو هم میرفت که روی شونه یک نفر خوابم برد
....
سهون:ا.ت؟ا.ت؟ بیدار شو رسیدیم
چشامو اروم باز کردم شب بود رسیده بودیم به وگاس
بلند شدم از جام شوگا خواب بود
داشتم میرفتم طرف که بیدارش کنم دیدم جی هوپ داره میره طرفش تا بیدارش کنه
بیهیال شدمو از هواپیما رفتم بیرون چمدونمو تحویل گرفتم
ا.ت:بریم؟
سهون:اوهوم
به طرف دره فرودگاه حرکت کردیم یه اتوبوس منتظرمون بود رفتیم داخلو نشستیم سهونم اومد کنارم نشست
ویو شوگا
اصن حالم خوب نبود
رفتم یه گوشه تو اتوبوس نشستم ا.ت و سهون تو چشمم بودن انگار ا.ت میخواست عمدا حرصم بده
به بیرون از پنجره خیره شدم که جی هوپ اومد کنارم
جی هوپ:چی شده داداش؟
(همونجور که رو به پنجره بود)
شوگا:حوصله ندارم
یکم مکث کرد
جی هوپ: هاه ا.ت!درسته؟
شوگا:نمیخوام درموردش صحبت کنم
جی هوپ:می تونم کم...
شوگا:گفتم هیچی نمیخوام بشنوم*بلند
جی هوپ از جاش بلند شد همه داشتن نگاهمون میکردن
جی هوپ:بخاطره یه دختره بی همه چیز داری...
اعصابم خورد شد قبل از اینکه حرفشو کامل بزنه با مشتم دهنشو بشتم صورتش سرخ شد
جی هوپ:تو چت شده*داد
مربی:میخواین دعوا راه بندازین برین بیرون
شوگا:اتوبوسو نگه دار
اتوبوس نگه داشت ساکمو برداشتمو رفتم بیرون
دیگه هیچی برام مهم نبود حتی زندگیم
...
(خیلی تلخ شد؟😂)
شوگا:دوسش داری اره؟
ا.ت:چی داری میگی؟
شوگا:گفتم دوسش داری یا نه*داد
صداش تو کل سالن می پیچید
ا.ت:ب.به تو چه؟
اشک تو چشام جمع شد شاید دوسش داشتم(منظوز شوگاست)
سهون:چرا اذیتش میکنی؟
خون جلو چشاشو گرفتو با یه موشت سهونو خاموش کرد
ا.ت:نه*با اشک
سهون پخش زمین شد یعنی انقدر محکم زد که پخش زمین شد
سهون بلند شد
رفتم پیشش
ا.ت:سهون خوبی*اشک
سهون: خوبم ا.ت
ا.ت:از لبت داره خون میاد *اشک
دستشو به لبش برد
سهون:خوبم
ا.ت:نمیخوام ببینمت
شوگا:ا.ت من...
ا.ت:نمیخوام ببینمت*داد
دیگه داشتم بین دوراهی میموندم
شوگا یا سهون؟
.....
ویو شوگا(تو فرودگاه)
ا.ت باهام کاره خوبی نکرده اما من هنوزم دوسش دارم نمیتونم از دستش بدم
به زودی قرار بود حرکت کنیم بلیطامونو گرفتیم
سه روز فقط به بازیه جهانی مونده
خدا خدا میکردم جام کناره ا.ت باشه
مثله اینکه میتونیم بریم تو هواپیما
دنباله صندلیم میگشتم از شانسه بدم طرف پنجره بود میترسیدم کنارمم یه مرد کهنسال مینشست یعنی فقط شانسم :|
رفتم نشستم
با چشام دنبال ا.ت میگشتم که دیدم کناره سهون میشینه
حرصم گرفت
هواپیما از جاش بلند شد حالم داشت بهم میخورد نمی تونستم تحمل کنم کمربندمو باز کردمو به سمت توالت رفتم
ویو ا.ت
چشمم به شوگا خورد که به سرعت داشت میرفت سمت توالت
حااش خوبه؟نکنه از هواپیما میترسه؟نه بابا دفعه پیش چرا نترسید
چشام داشت رو هم میرفت که روی شونه یک نفر خوابم برد
....
سهون:ا.ت؟ا.ت؟ بیدار شو رسیدیم
چشامو اروم باز کردم شب بود رسیده بودیم به وگاس
بلند شدم از جام شوگا خواب بود
داشتم میرفتم طرف که بیدارش کنم دیدم جی هوپ داره میره طرفش تا بیدارش کنه
بیهیال شدمو از هواپیما رفتم بیرون چمدونمو تحویل گرفتم
ا.ت:بریم؟
سهون:اوهوم
به طرف دره فرودگاه حرکت کردیم یه اتوبوس منتظرمون بود رفتیم داخلو نشستیم سهونم اومد کنارم نشست
ویو شوگا
اصن حالم خوب نبود
رفتم یه گوشه تو اتوبوس نشستم ا.ت و سهون تو چشمم بودن انگار ا.ت میخواست عمدا حرصم بده
به بیرون از پنجره خیره شدم که جی هوپ اومد کنارم
جی هوپ:چی شده داداش؟
(همونجور که رو به پنجره بود)
شوگا:حوصله ندارم
یکم مکث کرد
جی هوپ: هاه ا.ت!درسته؟
شوگا:نمیخوام درموردش صحبت کنم
جی هوپ:می تونم کم...
شوگا:گفتم هیچی نمیخوام بشنوم*بلند
جی هوپ از جاش بلند شد همه داشتن نگاهمون میکردن
جی هوپ:بخاطره یه دختره بی همه چیز داری...
اعصابم خورد شد قبل از اینکه حرفشو کامل بزنه با مشتم دهنشو بشتم صورتش سرخ شد
جی هوپ:تو چت شده*داد
مربی:میخواین دعوا راه بندازین برین بیرون
شوگا:اتوبوسو نگه دار
اتوبوس نگه داشت ساکمو برداشتمو رفتم بیرون
دیگه هیچی برام مهم نبود حتی زندگیم
...
(خیلی تلخ شد؟😂)
۴.۲k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.