سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل بیرون
سهون:دیدم با مین وو باهم رفتن از هتل بیرون
ات:اها
دوباره خواستم برم
شوگا:باز کجا میری
ات:میخوام برم توالت میخوای بیای؟
شوگا:نه راحت باش
باز میخواستم برم
شوگا:توالت از اونوره
راهمو به همون سمتی کشیدم که اشاره میکردم اما توالت نرفتم
واسه خودم یکم خلوت کردمو به عواقب زندگیم فکر میکردم اگه همینجور ادامه پیدا کنه من واقعا با شوگا ازدواج میکنم از اونجایی که شوگا الان از خداشه اینجوری پیش بره نمیدونم این وضع تا کی ادامه داره
پرش زمانی*
یک روز بعد(روز مسابقه)
استرسه همه چیو داشتم بازی با سهل تموم میشد این خیلی سخت بودو بیشتر ازارام میداد حتی فرصته اینو نداشتیم تا از حرکاتشونو سر در بیاریم فقط باید حمله میکردیم
اگه این مسابقه رو رد کنیم سه روز وقت داریم برای مسابقات جهانی اماده بشیم هوفف البته این اتفاق میوفته بهتره بیخیال همه چی شمو به هدفم فکر کنم جام جهانیه بسکتبال
کم کم داشتیم به شروع مسابقه نزدیک میشدیم تیم رقیب از یه اکادمیه ورزشی از بوسان بود
ا.ت:همتون اماده این؟
با یه بله که همه بهم گفتن امیدواریم بیشتر شد وارد زمین بازی شدیم
ا.ت:گایز رو حرکاتشون تمرکز کنین هم موقع اشاره کردم محاصرش میکنیم تا نتونه نه توپو پاس بده نه کاره دیگه ای اوکیه؟
ا.ت:فایتینگ
بازی شروع شد
بازی مون خوب پیش میرفت
توپ دست رقیب بود یارو خیلی حرفه ای بود با یه اشاره بچه ها دورش دایره کردن رفتم وسطو توپو ازش گرفتم بچه ها تا اخر همراهیم کردنو اولین گلو زدیم
بدو بدو رفتم بغل می یونگ
ا.ت:اینم از اولین گل
می یونگ:نقشت عالی بود
ا.ت:*لبخند
مین وو:کارت عالی بود ات
ا.ت:ممنون
برای باره دووم شروع کردیم
دور هم جمع شدیم
ا.ت:گایز انگار از نقشه قبلیمون باخبر شدن باید فقط حمله کنیم
ا.ت:فایتینگ
بازیو شروع کردیم
«««««
ا.ت:یههههه
شوگا:عالی بود
جی هوپ:فوق العاده ای
ا.ت:*لبخند
برای بار سوم یعنی اخرین بازی شروع کردیم
ا.ت:بچه ها فقط حمله
شروع شد خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه..
(گایز بچها من این رمانو امروز تمام پارت هاشو میزارم خوب خواهشن درک کنین من ترم قبلی شدم،۱۸این ترم باید بیشتر شم خوب پس اگه فعالیت کم شد نرینین تو حالم هی آن بزنین)
ات:اها
دوباره خواستم برم
شوگا:باز کجا میری
ات:میخوام برم توالت میخوای بیای؟
شوگا:نه راحت باش
باز میخواستم برم
شوگا:توالت از اونوره
راهمو به همون سمتی کشیدم که اشاره میکردم اما توالت نرفتم
واسه خودم یکم خلوت کردمو به عواقب زندگیم فکر میکردم اگه همینجور ادامه پیدا کنه من واقعا با شوگا ازدواج میکنم از اونجایی که شوگا الان از خداشه اینجوری پیش بره نمیدونم این وضع تا کی ادامه داره
پرش زمانی*
یک روز بعد(روز مسابقه)
استرسه همه چیو داشتم بازی با سهل تموم میشد این خیلی سخت بودو بیشتر ازارام میداد حتی فرصته اینو نداشتیم تا از حرکاتشونو سر در بیاریم فقط باید حمله میکردیم
اگه این مسابقه رو رد کنیم سه روز وقت داریم برای مسابقات جهانی اماده بشیم هوفف البته این اتفاق میوفته بهتره بیخیال همه چی شمو به هدفم فکر کنم جام جهانیه بسکتبال
کم کم داشتیم به شروع مسابقه نزدیک میشدیم تیم رقیب از یه اکادمیه ورزشی از بوسان بود
ا.ت:همتون اماده این؟
با یه بله که همه بهم گفتن امیدواریم بیشتر شد وارد زمین بازی شدیم
ا.ت:گایز رو حرکاتشون تمرکز کنین هم موقع اشاره کردم محاصرش میکنیم تا نتونه نه توپو پاس بده نه کاره دیگه ای اوکیه؟
ا.ت:فایتینگ
بازی شروع شد
بازی مون خوب پیش میرفت
توپ دست رقیب بود یارو خیلی حرفه ای بود با یه اشاره بچه ها دورش دایره کردن رفتم وسطو توپو ازش گرفتم بچه ها تا اخر همراهیم کردنو اولین گلو زدیم
بدو بدو رفتم بغل می یونگ
ا.ت:اینم از اولین گل
می یونگ:نقشت عالی بود
ا.ت:*لبخند
مین وو:کارت عالی بود ات
ا.ت:ممنون
برای باره دووم شروع کردیم
دور هم جمع شدیم
ا.ت:گایز انگار از نقشه قبلیمون باخبر شدن باید فقط حمله کنیم
ا.ت:فایتینگ
بازیو شروع کردیم
«««««
ا.ت:یههههه
شوگا:عالی بود
جی هوپ:فوق العاده ای
ا.ت:*لبخند
برای بار سوم یعنی اخرین بازی شروع کردیم
ا.ت:بچه ها فقط حمله
شروع شد خیلی خوب پیش میرفت تا اینکه..
(گایز بچها من این رمانو امروز تمام پارت هاشو میزارم خوب خواهشن درک کنین من ترم قبلی شدم،۱۸این ترم باید بیشتر شم خوب پس اگه فعالیت کم شد نرینین تو حالم هی آن بزنین)
۵.۶k
۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۳
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.