ده تای انگشتم را کاش در دلتنگی ببینی

ده تای انگشتم را کاش در دلتنگی ببینی ..
عصیانی برای ننوشتن بر سرم می آورند ..
که مغزم به التماس می افتد برای کمی جوهر ریختن ..
گویی که جنگِ سردی میشود بینِ سر و دستانم ..
لجبازیی که من میشوم بازیچه اش ..
نمیدانم بنویسم تا که بندِ اسارتِ مغزم آزاد شود ..
یا که به لجبازیِ انگشتانم ادامه دهم ..
دلتنگی برای تو کارِ خوبی برای من نیست ..


#فاطمه_آشوب

پ.ن:من از اینآ میخوآم .. ⇧⇧

(╥╯^╰╥)
دیدگاه ها (۲۱)

بیرحمانه تو را خواستن ..شد یکی از عادت‌های صعبُ الترکِ من .....

من اگه روزی مادر شدم اسمِ بچه ی اولمُ میذارم سکوت ..دومی رو ...

عرضم به خدمتتون که امروز تولدِ فندق‌مونِ .. ☺میپرسید کیه حتم...

میدانی گاهی خسته‌ام میشود از نفس کشیدن نه که بخواهم بگویم دی...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط