جیسوچرااینکاروکردیبغض

جیسو:چرا‌این‌کاروکردی(بغض)
جیمین:بیخود‌بغض‌نکن‌‌چون‌حالا‌حالا‌حا
باهات‌کار آرم
باید‌دستت‌بیاد‌اگه‌چیزی‌به‌مذاق
من‌خوش‌نیاد‌چی‌میشه
جیسو:بیا‌بیا‌کات‌کنیم
جیمین:چی
جیسو:بیا‌تمومش‌کنیم
جیمین:ببین‌جیسو‌بزار‌یچیزی‌روبرات
روشن‌کنم‌اینکه‌قبول‌کنی‌باهام‌باشی‌دست‌
خودت‌بود‌ولی‌کات‌کردنت‌دست‌منه
جیسو:یعنی‌چی(بغض‌رو‌به‌گریه)
جیمین:ببین‌گریه‌مریه‌نکن‌من‌حوصله‌ندارم
جیسو:تو‌مثلا‌‌تنو‌نجات‌دادی‌ولی‌خودت‌بهم‌تجاوز‌کردی‌
متجاوز(دادوگریه)
جیمین:منو‌ببین‌سلیطه‌بازی‌درنیارا‌گرمن‌متجاوزم
تو‌فاحشه‌ای
جیسو:ازت‌متنفرن(گریه)
جیمین:به‌یه‌ورم
جیمین:عصبانی‌بودم‌نفهمیدم‌چی‌میگم
جیسو‌توکل‌راه‌داشت‌گریه‌میکرد‌وقتی‌به‌خودم‌اومدم‌و
یادم‌اومد‌چیا‌به‌جسو‌گفتم‌
هزاربار‌به‌خودم‌لعنت‌فرستادم
دیدگاه ها (۱۱)

ویو‌جیمینجیسو‌رفت‌تو‌اتاقش‌صدای‌گریه‌هاش‌کل‌عمارتو‌گرفته‌بود...

جیسو:جیمین‌بزارم‌پایین‌میخوم‌غذا‌بخورمجیمین:وات‌مگه‌نمیتونی‌...

ویو‌جیسوجیمین‌منو‌گذاشت‌تو‌ماشین‌و‌مدرسرو‌سپرد‌به‌بادیگاردخو...

جیمین:جیسو‌هیش‌هیش‌من‌اینجامجیسو:جیمین‌کوتشو‌دادبه‌من‌وبراید...

#پارت دو ویو ا.ت :اومدم خوابگاه دیدم همچنین چانگبین گریه می‌...

آبنبات تلخ

کاش براتون مهم بودم

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط