𝑀𝒶𝒻𝒾𝒶 𝑔𝒾𝓇𝓁
𝑀𝒶𝒻𝒾𝒶 𝑔𝒾𝓇𝓁
[Part 1]
[استایل ارورا رو میزارم ]
از جت شخصیم پیاده شدم ، هنوزم سئول تو مغزم قشنگ تر بود ، یا شاید سناریو یی که چیده بودم تو مغزم قشنگ تر بود نمیدونم ، ولی میدونم صد درصد سناریو توی مغزم به اجبار برگشتن به کره نبوده ! .
حالا هرچی ، دلم خیلی برای ایتالیا تنگ میشد اسبم لایت [یه اسب سفید به شدت زیبا که روز تولد ارورا متولد شد] خاله ام ، خونه ،،، و مخصوصا ته هو ، البته که اخریا فکر میکردم یه چیزی رو مخفی میکنه .
با حلقه شدن دستی دور شونم گره افکارم پاره شد . سریع دستشو از پست پیچوندم که گفت
مرده : خیلی قوی شدی دختر کوچولو !
صداش ، صداش خیلی آشنا میزد ، آره ، آره اون لوکا بود. دوست بچگیم یه دوست خیلی خوب اون تنها کسی بود که هر هفته یا بهم پیام میداد یا زنگ میزد
ارورا : پسر کوچولو [پرید بغل لوکا ] خیلی بزرگ شدی !
لوکا : باورم نمیشه تو همون دختر کوتوله بودی ، و الان ۱۷۰ قدته !
ارورا : ۱۶۹ درسته[خنده]
لوکا : باشه حالا همون [با خنده ارورا اونم خنده اش گرفت ]
ارورا : چیشده که اومدی دنبال من؟
لوکا : نباید میومدم خانم؟
ارورا : خانم ؟
لوکا : بله خانم ، ملکه گفتن من از این به بعد دستیار شمام
ارورا : مث همیشه مارا شلوغش کرده [سرد]
لوکا: باشه حالا ، کُلتت کو؟
ارورا : تنت میخواره ها؟ [از پست کمرش اسلحه شو درمیاره و به سمت لوکا میگره]
لوکا : سرورم لطفا من رو عذر خواهی من رو بپذیرید [تعضیم میکنه (فکر کنم اشتباه نوشتم ولی خب😂)]
ارورا : پذیرفتم سرباز [خیلی مغرورانه ، کلتشو میزاره سر جاش ]
پارت ۲ هم میزارم بعد یه شرط میزارم😔✋🏻
[Part 1]
[استایل ارورا رو میزارم ]
از جت شخصیم پیاده شدم ، هنوزم سئول تو مغزم قشنگ تر بود ، یا شاید سناریو یی که چیده بودم تو مغزم قشنگ تر بود نمیدونم ، ولی میدونم صد درصد سناریو توی مغزم به اجبار برگشتن به کره نبوده ! .
حالا هرچی ، دلم خیلی برای ایتالیا تنگ میشد اسبم لایت [یه اسب سفید به شدت زیبا که روز تولد ارورا متولد شد] خاله ام ، خونه ،،، و مخصوصا ته هو ، البته که اخریا فکر میکردم یه چیزی رو مخفی میکنه .
با حلقه شدن دستی دور شونم گره افکارم پاره شد . سریع دستشو از پست پیچوندم که گفت
مرده : خیلی قوی شدی دختر کوچولو !
صداش ، صداش خیلی آشنا میزد ، آره ، آره اون لوکا بود. دوست بچگیم یه دوست خیلی خوب اون تنها کسی بود که هر هفته یا بهم پیام میداد یا زنگ میزد
ارورا : پسر کوچولو [پرید بغل لوکا ] خیلی بزرگ شدی !
لوکا : باورم نمیشه تو همون دختر کوتوله بودی ، و الان ۱۷۰ قدته !
ارورا : ۱۶۹ درسته[خنده]
لوکا : باشه حالا همون [با خنده ارورا اونم خنده اش گرفت ]
ارورا : چیشده که اومدی دنبال من؟
لوکا : نباید میومدم خانم؟
ارورا : خانم ؟
لوکا : بله خانم ، ملکه گفتن من از این به بعد دستیار شمام
ارورا : مث همیشه مارا شلوغش کرده [سرد]
لوکا: باشه حالا ، کُلتت کو؟
ارورا : تنت میخواره ها؟ [از پست کمرش اسلحه شو درمیاره و به سمت لوکا میگره]
لوکا : سرورم لطفا من رو عذر خواهی من رو بپذیرید [تعضیم میکنه (فکر کنم اشتباه نوشتم ولی خب😂)]
ارورا : پذیرفتم سرباز [خیلی مغرورانه ، کلتشو میزاره سر جاش ]
پارت ۲ هم میزارم بعد یه شرط میزارم😔✋🏻
۷.۵k
۱۵ مرداد ۱۴۰۳
دیدگاه ها
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.