من دلم میخواهد
من دلم میخواهد ...
خانهای داشته باشم پُرِ دوست ...
کنج هر دیوارش ...
دوستهایم بنشینند آرام ...
گل بگو گل بشنو …
هر کسی میخواهد ...
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد؛
یک سبد بوی گل سرخ ...
به من هدیه کند ....
شرط وارد گشتن ...
شست و شوی دلهاست ...
شرط آن،داشتن یک دل بی رنگ و ریاست؛
بر درش برگ گلی می کوبم ...
روی آن با قلم سبز بهار ...
مینویسم :
ای یار ...
خانه ی ما اینجاست ...
تا که سهراب نپرسد دیگر ...
"خانه ی دوست کجاست؟
فریدون مشیری
خانهای داشته باشم پُرِ دوست ...
کنج هر دیوارش ...
دوستهایم بنشینند آرام ...
گل بگو گل بشنو …
هر کسی میخواهد ...
وارد خانه ی پر عشق و صفایم گردد؛
یک سبد بوی گل سرخ ...
به من هدیه کند ....
شرط وارد گشتن ...
شست و شوی دلهاست ...
شرط آن،داشتن یک دل بی رنگ و ریاست؛
بر درش برگ گلی می کوبم ...
روی آن با قلم سبز بهار ...
مینویسم :
ای یار ...
خانه ی ما اینجاست ...
تا که سهراب نپرسد دیگر ...
"خانه ی دوست کجاست؟
فریدون مشیری
- ۵۲۹
- ۱۷ شهریور ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۳)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط