قسمت سوم
قسمت سوم
جنی: نمیدونست چی بگه ولی چون میخواست یکم بهش خوش بگذره گفت باشه
تهیونگ: بعد از قبول کردن جنی رفت
فردا شد ( یکشنبه )
فشن شو دعوت شده بود و یکی از مدلا بود
تایم قرار هم ساعت ۷ بود اونموقع که توی فشن شو بود ساعت ۴ بود
جنی: خب وقت حاضر شدنه
تهیونگ: خب بریم حاضر شیم بریم دنبال جنی خانم
( استایل جنی اسلاید دومه و استایل تهیونگ اسلاید آخر )
جفتشون حاضر شدن
تهیونگ: وقتی رفت دنبالش و زنگو زد و جنی اومد هوش از سرش پرید
جنی: چیه نگا نگا میکنی؟ خوشگل ندیدی؟ 🤨
تهیونگ: دهنشو بست و درو برای جنی باز کرد در مغز تهیونگ ( اومم چقدر جنتلمنم من😈 )
رسیدن و رفتن توی رستوران
جنی: این رستوران چه غذاهایی داره دلم همشو میخواد ولی رژیمم برای همین کم میخورم
تهیونگ: نه نه امشب شب رژیم نیست
جنی: استاد..
تهیونگ: هیششش منو استاد صدا نکن بگو تهیونگ
جنی: باشه آقای تهیونگ ولی شما خودت استاد باشگامی با اینکه میدونی برام مناسب نیست بهم میگی بخور؟
تهیونگ: میفهمم خوبم میفهمم اما امشب نه بعدا با ورزش جبران میکنیم
جنی: چون دیگه دلیلی نداشت لال شد و چیزی نگفت یه استیک برای خودش سفارش داد
تهیونگ هم یه مرغ سوخاری با یه مشروب سفارش داد 🍾
جنی: تا حرف مشروب شنید گفت برای خودت دیگه؟
تهیونگ: نه تو هم یکم بخور
جنی: نه نه نه الکل نه گفتی رژیم نه گفتم باشه اما مشروبو نمیخورم
تهیونگ: باشه خودم میخورم😏🥃😂
غذاها اومد و جفتشون بدون هیچ حرفی خوردن که نوبت مشروب تهیونگ شد وقتی خورد..
جنی: بریم؟
تهیونگ: نه
جنی: پس چرا بلند شدی؟
تهیونگ: جنی خانم مایل هستی با من برقصی؟ 😈
جنی: در دل خود گفت ( این دیگر چه سمی است اما بریم ببینیم چیکار میکنه😁 ) قبول کرد
تانگو رقصیدن و اخرش که جنی میخواست بره یهو تهیونگ دست جنیو کشید و بعد....
شرط قسمت بعد تا ۱۱ کامنت😌شرط خوبیه راحته😂
جنی: نمیدونست چی بگه ولی چون میخواست یکم بهش خوش بگذره گفت باشه
تهیونگ: بعد از قبول کردن جنی رفت
فردا شد ( یکشنبه )
فشن شو دعوت شده بود و یکی از مدلا بود
تایم قرار هم ساعت ۷ بود اونموقع که توی فشن شو بود ساعت ۴ بود
جنی: خب وقت حاضر شدنه
تهیونگ: خب بریم حاضر شیم بریم دنبال جنی خانم
( استایل جنی اسلاید دومه و استایل تهیونگ اسلاید آخر )
جفتشون حاضر شدن
تهیونگ: وقتی رفت دنبالش و زنگو زد و جنی اومد هوش از سرش پرید
جنی: چیه نگا نگا میکنی؟ خوشگل ندیدی؟ 🤨
تهیونگ: دهنشو بست و درو برای جنی باز کرد در مغز تهیونگ ( اومم چقدر جنتلمنم من😈 )
رسیدن و رفتن توی رستوران
جنی: این رستوران چه غذاهایی داره دلم همشو میخواد ولی رژیمم برای همین کم میخورم
تهیونگ: نه نه امشب شب رژیم نیست
جنی: استاد..
تهیونگ: هیششش منو استاد صدا نکن بگو تهیونگ
جنی: باشه آقای تهیونگ ولی شما خودت استاد باشگامی با اینکه میدونی برام مناسب نیست بهم میگی بخور؟
تهیونگ: میفهمم خوبم میفهمم اما امشب نه بعدا با ورزش جبران میکنیم
جنی: چون دیگه دلیلی نداشت لال شد و چیزی نگفت یه استیک برای خودش سفارش داد
تهیونگ هم یه مرغ سوخاری با یه مشروب سفارش داد 🍾
جنی: تا حرف مشروب شنید گفت برای خودت دیگه؟
تهیونگ: نه تو هم یکم بخور
جنی: نه نه نه الکل نه گفتی رژیم نه گفتم باشه اما مشروبو نمیخورم
تهیونگ: باشه خودم میخورم😏🥃😂
غذاها اومد و جفتشون بدون هیچ حرفی خوردن که نوبت مشروب تهیونگ شد وقتی خورد..
جنی: بریم؟
تهیونگ: نه
جنی: پس چرا بلند شدی؟
تهیونگ: جنی خانم مایل هستی با من برقصی؟ 😈
جنی: در دل خود گفت ( این دیگر چه سمی است اما بریم ببینیم چیکار میکنه😁 ) قبول کرد
تانگو رقصیدن و اخرش که جنی میخواست بره یهو تهیونگ دست جنیو کشید و بعد....
شرط قسمت بعد تا ۱۱ کامنت😌شرط خوبیه راحته😂
- ۵۳۲
- ۱۶ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۸)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط