طنز شهدا
طنز_شهدا
شب جمعه بود بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل چراغارو خاموش کردند .
.
.
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت یه دفعه ، یکی اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
.
اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی .
امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
.
.
.
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
.
.
بچه ها م یه جشن پتو ی حسابی براش گرفتند
قبل جشن پتو حرفی گفت به این مضمون:
.
.
.
" این رو ســـــیاهی بـــا یه شســـــتشو راحــــت میره،
حواســـــمون باشــــه مقابل خــــدا رو سیاه نباشیم "
شب جمعه بود بچه ها جمع شده بودند تو سنگر برای دعای کمیل چراغارو خاموش کردند .
.
.
مجلس حال و هوای خاصی گرفته بود هر کسی زیر لب زمزمه می کرد و اشک میریخت یه دفعه ، یکی اومد گفت اخوی بفرما
عطر بزن ...ثواب داره
.
اخه الان وقتشه؟
بزن اخوی ..بو بد میدی .
امام زمان نمیاد تو مجلسمونا
بزن به صورتت کلی هم ثواب داره
.
.
.
بعد دعا که چراغا رو روشن کردند
صورت همه سیاه بود
تو عطر جوهر ریخته بود...
.
.
بچه ها م یه جشن پتو ی حسابی براش گرفتند
قبل جشن پتو حرفی گفت به این مضمون:
.
.
.
" این رو ســـــیاهی بـــا یه شســـــتشو راحــــت میره،
حواســـــمون باشــــه مقابل خــــدا رو سیاه نباشیم "
۲.۰k
۲۴ بهمن ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.