آزمایش عشق

part16


«««پریدم توی بغل لارا و محکم فشارش دادم ....
قرار شد فردا برم شرکت و کارمو شروع کنم .....»»
امشب با اشتیاق زیاد رفتم توی تخت خواب و برای اولین شب تو این چند مدت با خوشحالی خوابیدم...
دیگه ردی از اون آ.ت مظلوم که همش توی سرش فکر شاهزاده جذابش بود نبود...
من دیگه عوض شده بودم ...
درست مثل یونگی که توی یک هفته تغییر کرد منم تلاش کردم و با کمک های لارا خودم رو تغییر دادم ...
الان دیگه خبری از اون فکرای شوگا که با بسته شدن چشمام میومدن سراغم نبود...
ب جاش آینده روشنی رو برای خودم میدیدم ...
خوشحال بودم از اینکه تونستم دیگه بهش فکر نکنم ...
چشمام سنگین شدن و کم کم بسته شدن و من ب خواب رفتم ...
صبح با صدای لارا که داشت تکونم میداد بلند شدم ...:«

لارا :« آ.تتتت آ.تتت پاشووو دیگه خرس گریزلی ! چقدر میخوای سر کارت دیر شده ....
آ.ت :« با دستم زدمش کنار و جیغ بلندی کشیدم و گفتم :«
آ.ت :« یاااا بیشعور چرا بیدارم نکردیبیی؟!
لارا :« ببخشید دیگه مگه من ساعتتم؟!
«««زود رفتم سمت دستشویی و آب زدم به صورتم ...
غر غرای لارا از پشت در میشنیدم و با خنده مشغول ادامه دادن ب کارم شدم
رفتم سمت میز آرایشم و وقتی از نبود لارا مطمعن شدم رفتم سمت میزش و عطرش رو به خودم زدم و بعد رز کمرنگ صورتی رنگی رو به لبام زدم و لباسمو پوشیدم و ب سمت محل کارم رفتم ....
نکاه عقربه های ساعتم کردم که تند تند در حال گردش بودن ...
آسانسور خراب بود. برای همین مجبور شدم از پله های شرکت بالا برم و خودمو به محل بازاریابی برسونم...
بالاخره به راهرو رسیدم...
لباسم رو مرتب کردم و به سمت در حرکت کردم ...
صدای پاشنه های کفشای قرمزم سکوت توی راهرو رو شکسته بود ...
تا در رو باز کردم با قیافه ی آشنایی مواجه شدم و با تعجب به مرد رو ب روم نکاه کردم
دیدگاه ها (۴)

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

آزمایش عشق

پارت ۸ فیک مرز خون و عشق

پارت ۵ فیک مرز خون و عشق

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط