پارت چهلم رمان تب داغ هوس:
40
نگين_معلومه چته؟
-چي؟!!
نگين_دو ساعته دارم صدات ميکنم
_يه کم سرم درد ميکنه
صداي باز شدن در ورودي خونه اومد بعد هم صدا ي مامان که صدامون ميکرد هر دو به طرف بيرون رفتيم و مامانو با کلي هديه هاي بسته بندي شده ديديم نگين سري به تأسف تکون داد شايد هم از حرص !مامان رو کرد به منو گفت :
عليک سلام نفس خانم
_اِوا مامي جون ببخشيد محو کوه هدايايي بودم که براي زن سوگليت خريدي يادم رفت سلام کنم،سلام
مامان چشم غره اي رفت و گفتم :
-خدا شانس بده «تا خواستم دست بزنم به بسته هاي کادو زد پشت دستم و شاکي گفتم »
نگين_معلومه چته؟
-چي؟!!
نگين_دو ساعته دارم صدات ميکنم
_يه کم سرم درد ميکنه
صداي باز شدن در ورودي خونه اومد بعد هم صدا ي مامان که صدامون ميکرد هر دو به طرف بيرون رفتيم و مامانو با کلي هديه هاي بسته بندي شده ديديم نگين سري به تأسف تکون داد شايد هم از حرص !مامان رو کرد به منو گفت :
عليک سلام نفس خانم
_اِوا مامي جون ببخشيد محو کوه هدايايي بودم که براي زن سوگليت خريدي يادم رفت سلام کنم،سلام
مامان چشم غره اي رفت و گفتم :
-خدا شانس بده «تا خواستم دست بزنم به بسته هاي کادو زد پشت دستم و شاکي گفتم »
- ۳.۹k
- ۱۴ آذر ۱۴۰۱
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط