زیر نم نم های باران بیشتر میخاهمت

زیرِ نم نم هایِ باران بیشتر میخاهمت
در میانِ رقصِ گندمزار تر میخاهمت

باز کن بند از تلاطم هایِ رودت بیشتر
آبشارِ گیسوانی تا کمر میخاهمت

جایِ این انگشتر و این گوشوار و نیم تاج
گُل به دست و گُل به گوش و گُل به سر میخاهمت

بوسه ات را چاپ کن بر صفحه یِ لبهایِ من
با چنین خطِ لبی صاحب اثر میخاهمت

نازدختِ اطلسِ جغرافیایِ دلبری!
از خلیجِ نقره تا سبزِ خزر میخاهمت

از شرابِ ماه در جامِ شبم مستی بریز
جرعه در جرعه ستاره تا سحر میخاهمت

از زبانم نه، بخوان رازِ مرا از چشمِ من
از تب و تابِ درونم باخبر میخاهمت

عاشقانه کفر گفتم باز هم با یک غزل
چون که حتا از خدا هم بیشتر میخاهمت


#شهراد_میدری
دیدگاه ها (۱)

محبوبمبه باز کردن دگمه ها قانع نباشپیراهنسرپوشی ست برای جای ...

من سکوت:/

ای چــــای! دمــــت گـــرم که دم آمده ایای صبح! چه خوش به جا...

چشم های من ...این جزیره ها که در تصرفِ غم استاین جزیره ها که...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط