این بغض که بر گلوی من پیچیده

این بغض_ که بر گلوی من پیچیده
گویاست که از تو خاطرم رنجیده

عمریست که روز و شب به خود می‌پیچم
در آتشِ دل، چو موی آتش دیده

#حسین_دهلوی
دیدگاه ها (۲)

قرص ماهی، شب به شب می بینمت اما چه سود؟حسرتم شد دیدن آن نیمه...

فرشته عشق نداند» به آسمان چه روم؟برایِ من، تو و عشقِ زمینی‌ا...

نخفته‌ام زخیالی که می‌پزد دل منخمار صد شبه دارم شرابخانه کجا...

همین دلی که پر است از شکایت و گله داردبرای از تو شنیدن هنوز ...

بمان در سینه ام ز آنجا که هم جانی و جانانینفس میگیرم از بویت...

ای شب تو به روزگار من می مانیای ابر سیاه توهم ز اینحالت زار ...

روز گر صد بار بینمت دل تسلط،کی می شوداز خدا خواهم که در این ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط