برگشته ای که سبزکنی شالی مرا
برگشته ای که سبزکنی شالی مرا
پایان دهی زمان بداقبالی مرا
برگشته ای که باهیجانت درآوری
تاحد مرگ گریه ی خوشحالی مرا
توقادری که بشکفی ونُو نَوا کنی
حتی تن خزان زده ی قالی مرا
توقادری به گوشه ی چشمی هنوز هم
ویران کنی ابهت پوشالی مرا
حسرت نمی خورم که جوانی گذشته است
زیباکنی اگر تومیانسالی مرا
از مرگ هم گلایه ندارم اگر لبت
امضا کند جواز سبکبالی مرا
با چند تا گلایل نم خورده تازه کن
گلدان روح ازهیجان خالی مرا
#مهدی_عابدی
پایان دهی زمان بداقبالی مرا
برگشته ای که باهیجانت درآوری
تاحد مرگ گریه ی خوشحالی مرا
توقادری که بشکفی ونُو نَوا کنی
حتی تن خزان زده ی قالی مرا
توقادری به گوشه ی چشمی هنوز هم
ویران کنی ابهت پوشالی مرا
حسرت نمی خورم که جوانی گذشته است
زیباکنی اگر تومیانسالی مرا
از مرگ هم گلایه ندارم اگر لبت
امضا کند جواز سبکبالی مرا
با چند تا گلایل نم خورده تازه کن
گلدان روح ازهیجان خالی مرا
#مهدی_عابدی
۸۵۱
۰۷ مرداد ۱۳۹۵
دیدگاه ها (۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.