اعتمادم را گرفتی باورم را پس بده
اعتمادم را گرفتی باورم را پس بده
شمع سوزانت شدم خاکسترم را پس بده
در غزلهایم فقط چشمان تو معیار بود
واژه واژه حرفهای دفترم را پس بده
ریشه ام را خشک کردی ناز شصتت لااقل
ای خزان زندگی برگ و برم را پس بده
ای نمک نشناس بزم می خوری های مدام
نوش جانت شیره ی جان ساغرم را پس بده
گفته بودی آسمانی آسمانت پیشکش
این قفس را باز کن بال و پرم را پس بده
میروم، تو خوب ما بد مالک وجدان ناب
بهترین آدم بیا خیر و شرم را پس بده
نیمه ی سیبم نبودی ای هوای وسوسه
نیمه ی آلوده جان دیگرم را پس بده
اهل نفرینت نبودم بهترین ها سهم تو
اعتمادم را گرفتی باورم را پس بده!!!
شمع سوزانت شدم خاکسترم را پس بده
در غزلهایم فقط چشمان تو معیار بود
واژه واژه حرفهای دفترم را پس بده
ریشه ام را خشک کردی ناز شصتت لااقل
ای خزان زندگی برگ و برم را پس بده
ای نمک نشناس بزم می خوری های مدام
نوش جانت شیره ی جان ساغرم را پس بده
گفته بودی آسمانی آسمانت پیشکش
این قفس را باز کن بال و پرم را پس بده
میروم، تو خوب ما بد مالک وجدان ناب
بهترین آدم بیا خیر و شرم را پس بده
نیمه ی سیبم نبودی ای هوای وسوسه
نیمه ی آلوده جان دیگرم را پس بده
اهل نفرینت نبودم بهترین ها سهم تو
اعتمادم را گرفتی باورم را پس بده!!!
۲.۷k
۱۷ دی ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱۲)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.