نمی تونستم از رفتن منصرفش کنم

💭
نمی تونستم از رفتن منصرفش کنم
- پس چی کار کردی؟
- نشستم کنار دریچه ، سیگارم رو روشن کردم و رفتنش رو دیدم..
- بعدش رفتی خونه؟
- نه ، یه پاکت سیگار کشیدم ، گفتم شاید برگرده..
- بعدش چی؟ رفتی خونه؟
- آره رفتم خونه و همه عکس هاش رو جمع کردم...
- سوزوندی؟
- نه، گذاشتم تو انبار..
- چرا نسوزوندی؟
- دیوونه شدی ؟ شاید برگرده !

[روزبه معین]
دیدگاه ها (۶)

یه سری دوست داشتنا هست،از اول بوی غم میده؛تو ترافیکی باهاش د...

:)

برای آنکه برگردی؛سلامش را جواب ندهی؛بغلش نروی...تمام هفته را...

رمان سوکوکو _ پارت 15

P43ا.ت گیج بودم بلاخره پدر یونگی به خواستش می‌رسید مادرش ماد...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط