من از آغاز عمرم در قفس بودم

من از آغاز عمرم در قفس بودم

مرا از حبس و از زندان نترسانید
من آدم دیده ام از گرگ وحشی تر

مرا از آدم و حیوان نترسانید

من از دریای طوفانی گذر کردم

مرا از نم نم باران نترسانید

من از همخون خود آتش به جان دارم

مرا از خنجر مهمان نترسانید

برای حرف آخر یادتان باشد

گرانم من ٬ مرا ارزان نترسانید
دیدگاه ها (۱)

پشت هر آهت؛ چرا می آوری ای داد را!خون نکن بانو دلِ این شاعر...

زعفران گونه شکر خنده عسل بانوی من!ماه چهره صورتی لبها سیه گی...

.می خواهم اتبه اندازه یک ترمزاحمقانه است ؟نهمن در یک تصادف ک...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط