هفتمین عشق

هفتمین عشق
Part20
مینجی:گفتیییی چیزی نمیگی
+اخهههه اونننن
مینجی:مگهههه چشههه خب
+هیچ فقط پشمام ریخت
نظرت چیه امروز یه وقت رستوران بگیرم؟
مینجی:میتونی🥹؟
+اره
مینجی:سریععع بغلش کردم ممنونممممممم اتتتتت پسسس من برم آماده شممم
+برو برو
این دختره واقعاه عجیبه بعد رفتن مینجی زنگ زدم جیمین برای کار ولی قراره مینجیو بفرستم
رفتم پایین که مث همیشه هانا و میا همو میزدن
جیا:بسهههه
+بس کنید بچه ها
میا:اگه ات نمیومد میکشتمت
هانا:گگگگگ
+جمع شید یه چیز مهم راجب مینجی بگم
یومی:بسم لله
+خب 🌚
ماری:بگووو دیههه
+مینجی عاشق شده
همه با هم:چییییییی(داد)
+جررر شدممم
یونا:ایناااا رو ولشششش طرف کیه؟
+جیمین
همه با هم :چههههه
_چهههه
+توووو اینجا چیکار می‌کنی
_اومدم پیش خاهرم از تو باید اجازه بگیرم؟
+ببخشیدا میتونستی زنگ بزنیییی اینجا عمارتتت منهههه نهههه توووو
_هروقتتتت دلم میخواد میامممم چون خاهرم اینجاستتتت
یومی:🌚مطمعنی میای خاهرتو ببینی دیگه؟
ماری:جر
_پ ن پپپ
جیا:خببب بسه بریم بیرون داداشی
هانا:حالا بشینید صبحونه آماده کردم یه حرفیم راجب مینجی بزنیم
+کور خوندی من با این سر سفره بشینم
_فکررر کردی من مشینم؟
+بتخمم
_نداری🌚
+دارممم مگه تو دیدی؟
_(سکوت)

#رمان #فیک #سناریو #واکنشات
#جونگکوک #تهیونگ #جیهوپ #نامجون #جین #جیمین #شوگا #بی_تی_اس #ارمی
دیدگاه ها (۲)

هفتمین عشق Part21جیا:ات🥹تو رو خدا(مظلوم)+اینجوری نگاه نکن خ...

هفتمین عشق Part22مینجی؛که دخترا با هم پریدن داخلماشالا هیچک...

هفتمین عشق Part19یک ماه بعدروای ات+تقریبا همه چی خوب پیش رفت...

هفتمین عشق ،part18_دیدم جیا و اون دختره که فک کنم هانا بود ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط