ʚFOR YOUɞ
ʚFOR YOUɞ
ʚPART_¹⁰ɞ
جیمین: میگم من دیگه برم کار دارم
ات: باش من میرم استخر
جیمین: منم میام
ات: مگه کار نداشتی
جیمین: ولش
رفتم و مایو رو برداشتم و با جیمین رفتیم زن مرد جدا نبود اوففف رفتیم با جیمین اول کردم زد افتاب زدم بعدش رفتم تو آب وای یخیلی خوبه ولی... وا.. وایسا من شنا بلد نیستم
یا خدا
جیمین: چی شد
ات: الان غرق میشم شنا بلد نیستم
جیمین: من بهت یاد میدم بزار بگیرمت
با بزخورد کردن دست جیمین به بدنم مو مورم شد یلحظه ما خیلی نزدیک بودیم کسی هم نبود بجز ما چون همه خوابن
ات: میگم خیلی نزدیک نیستیم
جیمین: مگه نمی خوای یادت بدم
ات: بله
جیمین: خب
جیمین شروع کرد کرد بعضی وقتا هم میفتادم اشتباهی روش و یسری به یجای که نباید برخورد میکردم کردم بعد یکم شروع کرد عرق کردن چش شده
جیمین ویو
وقتی ات بهم برخورد کرد بعد چند دقیقه تحریک شدم و باید خوابیده بشه پس گفتم
جیمین: ب.. برای الا بسه من میرم
ات: آ.. باشه... جیمین
جیمین: چیه
ات: عرق کردی بزار پاکش کنم
جیمین: نه.. نه نیا نزدیکم من رفتم
وا چش شده
منم پشت سرش رفتم از حموم اومده بودم باید دوباره برم رفتم جگیمین نبود فکر کنم حمومه
در زدم
ات: جیمین داخلی
جیمین:... شاید نیست
رفتم داخل دیدم جیمین زیر دوش لخته
ات: وایی ببخشید جواب ندادی
جیمین: برو دیگه زود برو
ات: باش
اومدم بیرون و منتظر موندم تا جیمین بیاد که اومد منم رفتم تو حمام حموم کردم اومدم جیمین لباس پوشیده بود پس روشو کرد اونور تا من لباس بپوشم لباس پوشیدم و رفتم جلو آینه و شروع کردم خشک کرد موهام و بعدش بستمشون و بعد رقتم رو تخت جیمینم رو تخت بود پس یکم فاصلمو حفظ کردم و خوابیدم جیمینم خوابیده بود
جیمین ویو
بیدار شدم و همون زمان اتم بیدار شد یکم نکاش کردم تا به خودم اومدم وایسا چقدر نزدیکیم چی.. چی لبامون
جیمین و ات:جیغغغغغغغغغغفغ
ʚPART_¹⁰ɞ
جیمین: میگم من دیگه برم کار دارم
ات: باش من میرم استخر
جیمین: منم میام
ات: مگه کار نداشتی
جیمین: ولش
رفتم و مایو رو برداشتم و با جیمین رفتیم زن مرد جدا نبود اوففف رفتیم با جیمین اول کردم زد افتاب زدم بعدش رفتم تو آب وای یخیلی خوبه ولی... وا.. وایسا من شنا بلد نیستم
یا خدا
جیمین: چی شد
ات: الان غرق میشم شنا بلد نیستم
جیمین: من بهت یاد میدم بزار بگیرمت
با بزخورد کردن دست جیمین به بدنم مو مورم شد یلحظه ما خیلی نزدیک بودیم کسی هم نبود بجز ما چون همه خوابن
ات: میگم خیلی نزدیک نیستیم
جیمین: مگه نمی خوای یادت بدم
ات: بله
جیمین: خب
جیمین شروع کرد کرد بعضی وقتا هم میفتادم اشتباهی روش و یسری به یجای که نباید برخورد میکردم کردم بعد یکم شروع کرد عرق کردن چش شده
جیمین ویو
وقتی ات بهم برخورد کرد بعد چند دقیقه تحریک شدم و باید خوابیده بشه پس گفتم
جیمین: ب.. برای الا بسه من میرم
ات: آ.. باشه... جیمین
جیمین: چیه
ات: عرق کردی بزار پاکش کنم
جیمین: نه.. نه نیا نزدیکم من رفتم
وا چش شده
منم پشت سرش رفتم از حموم اومده بودم باید دوباره برم رفتم جگیمین نبود فکر کنم حمومه
در زدم
ات: جیمین داخلی
جیمین:... شاید نیست
رفتم داخل دیدم جیمین زیر دوش لخته
ات: وایی ببخشید جواب ندادی
جیمین: برو دیگه زود برو
ات: باش
اومدم بیرون و منتظر موندم تا جیمین بیاد که اومد منم رفتم تو حمام حموم کردم اومدم جیمین لباس پوشیده بود پس روشو کرد اونور تا من لباس بپوشم لباس پوشیدم و رفتم جلو آینه و شروع کردم خشک کرد موهام و بعدش بستمشون و بعد رقتم رو تخت جیمینم رو تخت بود پس یکم فاصلمو حفظ کردم و خوابیدم جیمینم خوابیده بود
جیمین ویو
بیدار شدم و همون زمان اتم بیدار شد یکم نکاش کردم تا به خودم اومدم وایسا چقدر نزدیکیم چی.. چی لبامون
جیمین و ات:جیغغغغغغغغغغفغ
۱۱.۰k
۰۶ تیر ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۱۴)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.