سناریو باکوگو ۲
میتا : خیلی خب من دیگه میرم
و سریع با قدم های تند از باکوگو دور شد
ویو باکوگو :
این دیگه چه خری بود دختر عجیب و غریب بهش میخوره کوسه خوبی داشته باشه . پوزخندی زدم
و زمزمه کردم
باکوگو : پس باهاش مبارزه میکنم
یه لحظه پوزخندم محو شد وقتی داشت میرف ناراحت بود تچ بیخیال بابا
ویو میتا :
رفتم سمت کافه اضتراب داشتم لعنتی این پسره باکوگو چش بود ؟ مث ادم برخورد نمیکنه...ولی قیافش...
ویو نویسنده :
گونه های میتا سرخ شد احساس میکرد شیفته اون شده یه قهوه سفارش داد و یه کناری نشست
میتا : گندش بزنن...با این زندگی کسل کننده...اون پسرک...
فردا ، ویو میتا :
با صدای الارم گوشیم بلند شدم اوه امروز قرار بود برم به اون مدرسه وای خدا قراره با اون پسر همکلاسی بشم امیدوارم دخترای کلاس لوس و بچه ننر نباشن واییییی
بعد از رسیدن به مدرسه :
ایزاوا : خب بچه ها یه دانش اموز جدید انتقالی از اکادمی شیکتسو به اینجا منتقل شده چون بخاطر کوسه خوبش اموزشات بهتری رو اینجا کسب میکنه خوتو معرفی کن
میتا : میتا سوزوکی هستم . دانش اموز انتقالی
دکو : وایی پس تو دانش اموز جدید هستی ؟
مینا : دختره ! چه عالی !
اوچاکو : آرع
میتا اخم کرد و رفت کنار میزش نشست که ...
میتا توی ذهنش : من الان کنار این پسره نشستم ؟
باکوگو : به به !تو همونی نیستی که دیروز همو دیدیم؟
مینا : اونا همو ملاقات کردن ؟!
هاکاگوره : آره انگار
میتا : شما دخترا پشت من پچ پچ نکنین !
باکوگو : قراره نشونت بدم کی اینجا رئیسه !
میتا : هااا ؟
دکو : ام میشه درباره کوسه ات توضیح بدی ؟
میتا : هوم خب باشه
دکو اون دفترش رو در اورد و تند تند شروع به نوشتن کرد
میتا : کوسه من بهم اجازه میده تا تیغه های اتشین پرتاب کنم و خب میتونم اونا رو کنترل کنم و هرجایی ببرم
دکو : عالیههه
و سریع با قدم های تند از باکوگو دور شد
ویو باکوگو :
این دیگه چه خری بود دختر عجیب و غریب بهش میخوره کوسه خوبی داشته باشه . پوزخندی زدم
و زمزمه کردم
باکوگو : پس باهاش مبارزه میکنم
یه لحظه پوزخندم محو شد وقتی داشت میرف ناراحت بود تچ بیخیال بابا
ویو میتا :
رفتم سمت کافه اضتراب داشتم لعنتی این پسره باکوگو چش بود ؟ مث ادم برخورد نمیکنه...ولی قیافش...
ویو نویسنده :
گونه های میتا سرخ شد احساس میکرد شیفته اون شده یه قهوه سفارش داد و یه کناری نشست
میتا : گندش بزنن...با این زندگی کسل کننده...اون پسرک...
فردا ، ویو میتا :
با صدای الارم گوشیم بلند شدم اوه امروز قرار بود برم به اون مدرسه وای خدا قراره با اون پسر همکلاسی بشم امیدوارم دخترای کلاس لوس و بچه ننر نباشن واییییی
بعد از رسیدن به مدرسه :
ایزاوا : خب بچه ها یه دانش اموز جدید انتقالی از اکادمی شیکتسو به اینجا منتقل شده چون بخاطر کوسه خوبش اموزشات بهتری رو اینجا کسب میکنه خوتو معرفی کن
میتا : میتا سوزوکی هستم . دانش اموز انتقالی
دکو : وایی پس تو دانش اموز جدید هستی ؟
مینا : دختره ! چه عالی !
اوچاکو : آرع
میتا اخم کرد و رفت کنار میزش نشست که ...
میتا توی ذهنش : من الان کنار این پسره نشستم ؟
باکوگو : به به !تو همونی نیستی که دیروز همو دیدیم؟
مینا : اونا همو ملاقات کردن ؟!
هاکاگوره : آره انگار
میتا : شما دخترا پشت من پچ پچ نکنین !
باکوگو : قراره نشونت بدم کی اینجا رئیسه !
میتا : هااا ؟
دکو : ام میشه درباره کوسه ات توضیح بدی ؟
میتا : هوم خب باشه
دکو اون دفترش رو در اورد و تند تند شروع به نوشتن کرد
میتا : کوسه من بهم اجازه میده تا تیغه های اتشین پرتاب کنم و خب میتونم اونا رو کنترل کنم و هرجایی ببرم
دکو : عالیههه
- ۴.۹k
- ۲۳ شهریور ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۴)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط