کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد

کوله بار گناهانم بر دوشم سنگینی میکرد...
ندا آمد بر در خانه ام بیا، آنقدر بر در بکوب تا در به رویت وا کنم...
وقتی بر در خانه اش رسیدم
هر چه گشتم در بسته ای ندیدم!!
هر چه بود باز بود...
گفتم: خدایا بر کدامین در بکوبم؟؟؟؟
ندا آمد: این را گفتم که بیایی...
وگرنه من هیچوقت درهای رحمتم را به روی تو نبسته بودم!
کوله بارم بر زمین افتاد و پیشانیم بر خاک...
"مهربان خدایم دوستت دارم"..ُ
دیدگاه ها (۱)

خییلی قشنگه بخونید......سالها پیش سرباز خوزستانی پس از اموزش...

صبحتون مملو از عطر خداهوای صبح رااز همه سو نفس می کشم.دستی ب...

امسال به اربعینیها غبطه میخورم...باشه انگار جای مانبود کرببل...

روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...هرشب به حال اهل بکا غبطه ...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط