روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
روزی سه وعده جای غذا غبطه میخورم...
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم... من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم.. فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم... با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم... ای پیر غلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم... بر چایی ریز روضه یتان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا
غبطه میخورم... با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم.. آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم.. حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم.. من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم.. حال مجاورین حرم هم حکایتی است..
هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم... دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم.. دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..
هرشب به حال اهل بکا غبطه میخورم... من از دعای مادر خود سینه زن شدم..
بر مادرم به وقت دعا غبطه میخورم.. فرق است میان غبطه و بخل و حسد عزیز...
پلکم همیشه تر شده تا غبطه میخورم... با روضه خوان مجلستان گریه میکنم...
بر ذاکران و سوز صدا غبطه میخورم... ای پیر غلامهای حسینیه های عشق..
هر دم به موی و روی شما غبطه میخورم... بر چایی ریز روضه یتان وقت ریختن...
بر استکان به قصد شفا
غبطه میخورم... با یاد چای تلخ نجف چای روضه را..
من با نبات و قند نه,با غبطه میخورم.. آنها فدا شدند که ما زندگی کنیم..
من بر رشادت شهدا،غبطه میخورم.. حتی به درد کشته شدن هم نمیخورم...
بر گوسفند نذر عزا،غبطه میخورم.. من روز و شب به کرببلا فکر میکنم..
یعنی همیشه و همه جا،غبطه میخورم.. حال مجاورین حرم هم حکایتی است..
هر شب کنار فاصله ها،غبطه میخورم... دیدم پیاده های حرم پا برهنه اند..
بر زخم ها و تاول پا،غبطه میخورم.. دارد تمام میشود این ماه اشک و خون..
هر دم به ماه خون خدا،غبطه میخورم..
۲.۸k
۲۴ آبان ۱۳۹۴
دیدگاه ها (۱)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.