پارت سوپرایزی که نتونست تعادلش رو حفظ کنه و با مخ از پل
#پارت سوپرایزی #که نتونست تعادلش رو حفظ کنه و با مخ از پله ها افتاد
چنان جیغ زد که همه کسایی که کنارش بودن کر شدن 😂 😂
یعنی به معنای واقعی کیف کردم بخور حقت عوضی. وای یک دفعه صحنه افتادنش یادم آمد و شروع کردم به خندیدن این قدر خندیدم که از چشام اشک می آمد اشکام رو پاک کردم که نگاهم افتاد به معلم که داشت بهم چشم غر می رفت 😡 😡 😡 😡
خوب چیکار خنده دار دیگه کفش شو درآورد و داشت نگاه می کرد که یه چیزی رو هی میکشید انگار یه چیزی به کف کفش چسبیده بود معلمِ آخرین زور شو زد که
خانم هنر مند گفت : چی شده خانم قاسمی
پس فامیلش قاسمیِ
قاسمی ( معلم ) ؛ هیچی یک آدم بیشعوری توی مدرسه آدامس جوییده انداخته توی سالن پای منم روش رفته چسبیده بود به کف کفشم منم خاستم با لبه پله تمیزش کنم
که از پله ها افتادم 😐 😐 😐 😐
وجی : مهرانا ادامس تو بود
+ خوب آره
وجی : اگه بفهمن
+ نمی فهمن
وجی : از کجا میدونی
+ چون الان در میرم 😂 😂 😂 😂
زود رفتم سمت کلاس و وارد کلاس شدم همه دوستای قدیمیم
بودن یه چند تایی هم تازه آمده بودن
خدایا این بشر کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟🤔 🤔 🤔 🤔 🤔
توی افکار خودم بودم که یکی از پشت چشامو گرفت
_ اگه گفتی من کیم
وای خدا یعنی خودشه
+ بنیتا تویی
_ نه پس روحمِ
+ جیغغغغغغغغ
_ مرگ چته روانی
دستش رو از روی چشام برداشت که زود برگشتم سمتش و صفت بغلش کردم .
_ مهرانا منو با شوهرت اشتباه گرفتی ها
+ این قدر زر زر نکن ....دلم برات یه ذره شده بود
_ منم همین طور آجی جونم
تا گفت آجی جونم صفت تر بغلش کردم
_ مهرانا له شدم ول کن
+ نمی تام ( نمی خوام )
_ ای بابا یک چیزیم واسه شوهرم بزار دیگه
+ ای بابا بی احساس تازه این قدر شوهر شوهر نکن
ولش کردم که هم زمان زنگ رو زدن
چنان جیغ زد که همه کسایی که کنارش بودن کر شدن 😂 😂
یعنی به معنای واقعی کیف کردم بخور حقت عوضی. وای یک دفعه صحنه افتادنش یادم آمد و شروع کردم به خندیدن این قدر خندیدم که از چشام اشک می آمد اشکام رو پاک کردم که نگاهم افتاد به معلم که داشت بهم چشم غر می رفت 😡 😡 😡 😡
خوب چیکار خنده دار دیگه کفش شو درآورد و داشت نگاه می کرد که یه چیزی رو هی میکشید انگار یه چیزی به کف کفش چسبیده بود معلمِ آخرین زور شو زد که
خانم هنر مند گفت : چی شده خانم قاسمی
پس فامیلش قاسمیِ
قاسمی ( معلم ) ؛ هیچی یک آدم بیشعوری توی مدرسه آدامس جوییده انداخته توی سالن پای منم روش رفته چسبیده بود به کف کفشم منم خاستم با لبه پله تمیزش کنم
که از پله ها افتادم 😐 😐 😐 😐
وجی : مهرانا ادامس تو بود
+ خوب آره
وجی : اگه بفهمن
+ نمی فهمن
وجی : از کجا میدونی
+ چون الان در میرم 😂 😂 😂 😂
زود رفتم سمت کلاس و وارد کلاس شدم همه دوستای قدیمیم
بودن یه چند تایی هم تازه آمده بودن
خدایا این بشر کجاست ؟؟؟؟؟؟؟؟🤔 🤔 🤔 🤔 🤔
توی افکار خودم بودم که یکی از پشت چشامو گرفت
_ اگه گفتی من کیم
وای خدا یعنی خودشه
+ بنیتا تویی
_ نه پس روحمِ
+ جیغغغغغغغغ
_ مرگ چته روانی
دستش رو از روی چشام برداشت که زود برگشتم سمتش و صفت بغلش کردم .
_ مهرانا منو با شوهرت اشتباه گرفتی ها
+ این قدر زر زر نکن ....دلم برات یه ذره شده بود
_ منم همین طور آجی جونم
تا گفت آجی جونم صفت تر بغلش کردم
_ مهرانا له شدم ول کن
+ نمی تام ( نمی خوام )
_ ای بابا یک چیزیم واسه شوهرم بزار دیگه
+ ای بابا بی احساس تازه این قدر شوهر شوهر نکن
ولش کردم که هم زمان زنگ رو زدن
- ۱.۹k
- ۲۴ اسفند ۱۳۹۷
دیدگاه ها (۱)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط